اوکلند پانزدهم فوریه 1991 مهدی بسیار بسیار عزیزم، بعضی وقتها گرفتاریهای زندگی آدم را ریشخند میکند. برای یک ماه آمدیم آمریکا، فکر کرده بودیم برگشتنا بیاییم پیش شما و ده پانزده روزی یللی تللی بزنیم، که ناگهان این نخاع لعنتی همیشه مزاحم بیمزگیش چنان عود کرد که گفتند فوری باید عمل شود آن هم فقط و فقط در بیمارستان بوستون. سه ماهی معطل شدیم تا عمل کردند. دکتر گفت سه چهار ماه دیگر برگرد ببینم اگر مهرهها جوش خورده باشد عمل مجددی بکنیم که در واقع عمل اصلی است. این عمل را هم پشت سر گذاشتیم و خواستیم برگردیم، که وضع خاصی پیش آمد و صلاح در این بود که دست کم تا پیش از نوروز برنگردیم. ناچار برای اینکه علافی بیخود نکشیم دعوت دانشگاه برکلی را برای یک ترم تدریس زبان فارسی و شعر خودم پذیرفتم و با این حساب ناگزیر تا آخرهای ماه مه ماندگار شدهایم در هر حال به این باید گفت ریشخند حوادث عوضی. قسمتی از نامه احمد شاملو به مهدی اخوان.