چه همپرواز بودن با یک خانم عکاس جوان و یادآوری خاطرات یک مراسم شام با پیامدی هولناک، یا سفر کوتاه یک بانوی جوان به ولز که چشمان او را نسبت به رابطه جدیدش میگشاید، یا گذراندن روزی با یک متخصص جوان کامپیوتر و قاتل پرندهها اهل هامبورگ، یا مسئله خندهدار صندوق امانات در ایستگاه راهآهن مونیخ، یا داستان مردی که از انجام خدمت سربازی در ارتش امتناع کرده و حالا ناخواسته قاچاقچی اسلحه شده است، یا حادثه تلخ برخورد پیرزن پالتو دوز با حامیان خشن حقوق حیوانات: اووهتیم موقعیتهای به نظر عادی روزمره شخصیتهای داستانش را تعریف میکند. نتیجهاش به وجود آمدن شش داستان «زیبا، جدی، خندهدار، و غمانگیز است... تیم سعی میکند با رسم چند خط کوچک سرگذشت زندگی انسانها را به تصویر بکشد...»