رمان ایرانی

سیاه شهرت

از آسمان‌خراش‌ها به پرواز فرود می‌آییم، از بلندترین قلل به رنج صعود می‌کنیم، در جامه ماتادورها با گاوهای وحشی می‌جنگیم، در آزمایشگاه‌ها ویروس‌ها را دنبال می‌کنیم، به هر سختی و رنجی تن در می‌دهیم تا نقشی هر چند کوچک بیافرینیم و بر پرده سینما ظاهر شویم، به امید آن که شناخته شویم و در خیابان به انگشت شادمانه ما را به یکدیگر نشان دهند و بگویند این اوست، همو که برترین است و چه دشوار است رسیدن به این شهرت جان افروز...

بهنود
2500110072518
۱۳۹۵
۱۵۴ صفحه
۱۳۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سعید حاجی‌اوقلی
شوریدگی
شوریدگی هوا تاریک بود "البرز"، اتومبیل رو کنار خیابان پارک کرد و به همراه فاخته شروع به قدم زدن کردند. در هنگام قدم زدن گاهی دست‌هایشان به یکدیگر برخورد می‌کرد. او دوست داشت که دست فاخته را در دست بگیرد. چشم‌های فاخته دنیای صداقت و شادابی بود، با قامتی بلند، شانه‌هایی مناسب و چهره‌ای مهربان. به هر جایی که می‌رسیدند از ...
مشاهده تمام رمان های سعید حاجی‌اوقلی
مجموعه‌ها