رمان ایرانی

شوریدگی

هوا تاریک بود "البرز"، اتومبیل رو کنار خیابان پارک کرد و به همراه فاخته شروع به قدم زدن کردند. در هنگام قدم زدن گاهی دست‌هایشان به یکدیگر برخورد می‌کرد. او دوست داشت که دست فاخته را در دست بگیرد. چشم‌های فاخته دنیای صداقت و شادابی بود، با قامتی بلند، شانه‌هایی مناسب و چهره‌ای مهربان. به هر جایی که می‌رسیدند از آن مکان برای البرز تعریف می‌کرد. اسم قبل آنجا چه بوده و اکنون چه نامی دارد، افراد سرشناس آن محله چه کسانی هستند. علت نامگذاریش چه بوده و بدون ظاهرسازی حرف می‌زد، بیان شیرین و گرمی داشت. مانند این بود که برای اولین بار کسی پیدا شد تا دنیا را یکبار دیگر برایش از نو تعریف کند. البرز در ذهن مطالب گفته شده فاخته را با اطلاعات خودش تطبیق می‌داد. اطلاعاتش سطحی بود ولی آنچه می‌گفت حقیقت داشت.

9786000438500
۱۳۹۶
۳۲۶ صفحه
۸۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های سعید حاجی‌اوقلی
سیاه شهرت
سیاه شهرت از آسمان‌خراش‌ها به پرواز فرود می‌آییم، از بلندترین قلل به رنج صعود می‌کنیم، در جامه ماتادورها با گاوهای وحشی می‌جنگیم، در آزمایشگاه‌ها ویروس‌ها را دنبال می‌کنیم، به هر سختی و رنجی تن در می‌دهیم تا نقشی هر چند کوچک بیافرینیم و بر پرده سینما ظاهر شویم، به امید آن که شناخته شویم و در خیابان به انگشت شادمانه ما را ...
مشاهده تمام رمان های سعید حاجی‌اوقلی
مجموعه‌ها