خودم را میبینم که دارم عقبنشینی میکنم عمیق به درونم. این نوعی کودکی رقتبار است که بدانی هیچکس دوستت ندارد، هیچکس عاشق تو نیست، هیچکس از تو مراقبت نمیکند، همیشه بیرون بودن و به درون نگاه کردن. حس میکنم یک دهه پیرتر از سن واقعیام شدهام. زیادی می دانم. مردم را در بدترین حالتشان دیدهام، در ناامیدانهترین و خودخواهانهترین وضعشان، و این دانستن مرا محافظهکار میکند.