رمان ایرانی

شب‌های حرم‌خانه

صدای ساز و هلهله زنان از میان دیوارها و شیشه‌های رنگ به رنگ ارسی‌های تالار رد می‌شد و در هوای باغ چرخ می‌زد و هنگامی که از لطافت بهاری و عطر نارنجستان عطرآگین می‌شد، دوباره به تالار برمی‌‌گشت و در گوش‌های گل‌بخت خانه می‌کرد. همه‌جا پر از نقش و نگار بود، و برق الماس و یاقوت در آینه‌های تالار مدام تکرار می‌شد. گل‌بخت کنار صندلی مادرش روی تشکچه به مخده تکیه داد و نفس عمیقی کشید. دختر به دست‌های حنازده مادرش می‌نگریست که از برهم کوبیدنشان، سکه‌های لبه نیم‌تنه‌اش می‌لرزیدند و صدای خوشی در تالار می‌پراکندند. و...

اسم
9786009505081
۱۳۹۵
۳۴۴ صفحه
۱۶۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم بصیری
عروس قریش
عروس قریش خبر با باد و باران در مکه پیچید. خبر از سر کوه صفا تا مروه بر بال باد رفت و در دامنه ابوقبیس و قعیقعان همراه باران روان شد و همه دریافتند زیباترین جوان شهر به خواستگاری زیباترین دختر مکه رفته است. همه شنیدند. زن و مرد؛ اما هنوز بودند دخترانی که به شنیده‌هایشان باور نداشتند...
دخیل عشق
دخیل عشق پیرمرد جا می‌خورد. می‌خواهد به عصایش تکیه دهد و بلند شود که جوان دستی بر شانه او می‌گذارد و بر جای می‌نشاندش. پیرمرد شب خوابش نبرده بود. فکر رضا داشت دیوانه‌اش می‌کرد. فکر آنکه بعد از آن‌همه سال نذر و نیاز که خدا پسری به او داده بود، رضایش را رها کرده و رفته بود سراغ خوشی خودش. فکر آنکه ...
مشاهده تمام رمان های مریم بصیری
مجموعه‌ها