سپیده مغموم دلانگیزترین صبح بهاری دمیده بود تیکتیک مداوم ساعت خبر از هفت صبح میداد و پایین آمدن آرام فرزاد از طبقه بالا، پایان شب و تعلق دوباره او را به من گوشزد میکرد. شب گذشته فرزاد چند بار به سراغ من آمده، خواهش کرده بود به اعتصاب سنگین سکوت خود پایان داده، اجازه دهم زندگی روال سابق خود را در پیش بگیرد، و...