و این زمان، مرد دیگری آغاز میکند
که هنوز طعم تلخ شکستگی دل را نچشیده است
و دشنام دیگران، چون تیرهای زهر به دل او ننشسته است
و ستایش ایشان، او را به ورطههای خالی تحسین خویش نیفکنده است.
۵۷ رمان
نادر ابراهیمی در ۱۴ فروردین سال ۱۳۱۵ در تهران بهدنیا آمد. پدرش عطاءالمُلک ابراهیمی، فرزندِ آجودان حضورقاجار و از نوادگانِ ابراهیم خان ظهیرالدوله، حاکم نامدارِ کرمان در عصر قاجار بود، که رضاشاه پهلوی او را، ضمنِ خلعِ درجه از کرمان به مشکین شهر تبعید نمود، که هنوز قلمستانی به نام او در حومهٔ مشکین شهر وجود دارد (قلمستان عطا) و هنوز فامیل او (ابراهیمیهای کرمان) در شهر و استان کرمان شناخته شده و مشهور هستند. مادرِ نادر ابراهیمی هم از ...
بر جادههای آبی سرخ (بر اساس زندگی میرمهنای دغابی)
سلیمه!
یادت هست که یک بار برایت شعری گفتم؟ و گفتم: «ما اینجا زاده شدیم و اینجا روییدیم، و اینجا با خاک و آب آشنا شدیم، و اینجا دل به عشق سپردیم.
پس، بر ماست که از این آب و این خاک، با تمامی توان خویش حفاظت کنیم.
و بر ماست که تن خاکیمان، همینجا، زیر و زبر همین خاکها، ...
بر جادههای آبی سرخ 1 2 3 (3 جلدی)
آرش در قلمرو تردید
خورشید مینشست و اندوه بر دل آرش.
مرد تنها، بر افق، بر سنگ، و بر یالهای تیرهرنگ کوههای سخت، نظری انداخت و بر توده بیشماره مردم که از فروتر مکان خویش، بانگشان چون صوت باد بود. فریاد زد: غمگینم، غمگین چون غروب، چون آواز غریب رهروی تنها، و چون دیوارهای کاهگلی مخروب؛ غمگین از زمانه خویشم.
ای شادیهای از میان رفته، ای ...
آتش بدون دود (3 جلدی)
و سولماز، راست گفته بود که این جنگ، زمانی به آخر میرسد که جنگجویی وجود نداشته باشد. گالان که اینک همه تهمتها و توهینها را به سختی جواب گفته بود به هیچچیز به جز بیرحمانه تر جنگیدن نمیاندیشید،و همه میدیدند که او، همچنان که تکتک یارانش را از کف میدهد، باز به خندههای رعدآسای خویش بازگشته است، اما اینبار، در ...