رمان نوجوان

کودکستان آقا مرسل

رزمندگان گردان بلال در دسته‌ها و گروهان‌های مختلف با نظم و ترتیب می‌دویدند. دست‌ها روی سینه و گام‌ها به اندازه برداشته می‌شد. خورشید کم‌کم از پس کوه‌های مشرق در حال طلوع بود و نور درخشان و طلایی‌اش مثل نیزه‌های درخشان در آسمان رها می‌شد. پرندگان سحرخیز پرصدا در آسمان قیقاج میرفتند. بوی خوش گل و سبزه در تپه‌های سرسبز و پر گل و گیاه پخش شده بود. و...

9786008460046
۱۳۹۵
۲۴۴ صفحه
۴۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
داوود امیریان
صفحه نویسنده داوود امیریان
۷ رمان داوود امیریان،نویسنده معاصر. وی تاکنون بیش از 26 عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در چند حوزه خاطره نویسى، ادبیات کودک و نوجوان، رمان ، طنز ، زندگینامه داستانى شهدا و فیلمنامه نویسى قلم مى زند.
وی به سال ۱۳۴۹ در کرمان متولد شد. امیریان از سال ۶۹ نویسندگی اش را با نوشتن خاطراتش از جبهه آغاز کرد .
از جمله فیلم هایى که نوشته و به مرحله تولید رسیده و به ...
دیگر رمان‌های داوود امیریان
خداحافظ کرخه
خداحافظ کرخه ـ برادر! برادر! بلند شو، نمازت قضا می‌شه‌آ! از خواب پریدم. امدادگری بالای سرم مرا صدا می‌کرد. پرسیدم:‹‹ اینجا کجاست؟›› ـ اینجا سنگر بهداریه. دیشب که خوابت برد، دیدم خسته‌ای بیدارت نکردم. اما حالا نمازت داره قضا می‌شه.
لیلی
لیلی
فرزندان ایرانیم (مجموع طنز)
فرزندان ایرانیم (مجموع طنز) ...حالا شلوغی و سر و صدا را ول کن و داد و هوار بلندگوها را بچسب. انگار کویتی‌پور و آهنگران با همدیگر مسابقه رو کم کنی گذاشته بودند. از یک بلندگو صدای کویتی‌پور با آن لهجه جنوبی‌اش می‌امد که: سپاه محمد می‌آید، می‌آید و آهنگران از بلندگوی دیگر می‌خواند که: ای لشکر صاحب زمان آماده باش، آماده باش. جمعیت را ...
مشاهده تمام رمان های داوود امیریان
مجموعه‌ها