رمان خارجی

بادبادک‌باز

(The kite runner)

«بادبادک‌باز» داستانی گیرا و احساسی از خیانت و رستگاری‌ست. دریچه‌ای به دنیایی نو با نام زندگی افغان‌ها که عجیب، فریبنده و در عین حال آشناست. «خالد حسینی» با ایجاد تعادل چشم‌گیر مابین وضوح و قدرت، مرزهای شالوده‌سازی و قصه‌گویی را درمی‌نوردد. برترین نقطه قوت «بادبادک‌باز» در حقیقت دستمایه تقدیر و عدالت و فایق آمدن خیر بر شر به‌ رغم تمامی عوامل بازدارنده است. پیام این رمان ممکن است توسط افراد مختلف به اشکال گوناگون تفسیر شود، اما در مجموع حامل حس آینده‌ای پُرامید برای پرسوناژها و همچنین افغانستان جنگ‌زده است.

به‌سخن
9786007987292
۱۳۹۵
۴۳۲ صفحه
۵۴۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
خالد حسینی
صفحه نویسنده خالد حسینی
۲۳ رمان خالد حسینی از پدر و مادری هراتی ، در شهر کابل زاده شد. مادرش معلم فارسی و تاریخ در یک لیسه (دبیرستان) بزرگ دخترانه در کابل بود. در سال ۱۹۷۶، پدر خالد حسینی به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان، به پاریس اعزام شد و او نیز به همراه خانواده، به پایتخت فرانسه رفت. در سال ۱۹۸۰ و به دنبال کودتای کمونیستی در افغانستان، پدر خالد حسینی از سفارت افغانستان برکنار شد. در نتیجه خانواده حسینی از ایالات متحده تقاضای پناهندگی سیاسی ...
دیگر رمان‌های خالد حسینی
بادبادک‌پران
بادبادک‌پران خالد حسینی در اولین رمان خود به نام بادبادک‌باز به دستاوردی نائل آمده که فقط تعداد اندکی از نویسندگان معاصر به آن دست یافته‌اند. نویسنده ضمن روایتی آموزنده و روشنگر از نابسامانی‌های سیاسی و فرهنگی افغانستان شخصیت‌هایی پویا می‌آفریند که تلاش‌های تاثربرانگیز و پیروزی‌های پرشورشان حتی تا مدت‌ها پس از پایان کتاب در ذهن خواننده باقی می‌ماند و شاید تنها ...
و کوه‌ها انعکاس دادند
و کوه‌ها انعکاس دادند در این داستان که تنها در محور والدین و و فرزندان نیست، بلکه خواهران و برادران و عموزاده‌ها و سرایدار‌ها را در بر می‌گیرد. خالد حسینی به جست و جو و کاوش در مسیرهای مختلفی گه در طی آنها خانواده پرورش می‌‌یابد، آزرده و جریحه‌دار می‌شوند، مورد خیانت قرار می‌گیرند، مایه احترام و افتخار می‌شوند، و برای یکدیگر دست ...
1000 خورشید تابان (پالتویی)
1000 خورشید تابان (پالتویی) در رمان هزار خورشید تابان کمابیش همان مقطع زمانی بادبادک‌باز مطرح شده‌ است،با این تفاوت که در اینجا داستان دو زن در میان است و از ستم مضاعفی می‌گوید که در افغانستان جنگ‌زده بر زنان روا داشته‌اند.به نظر خالد حسینی در این رمان گام چشمگیری به پیش برداشته و هیچ چیز را سیاه سیاه یا سفید سفید ندیده است.
و کوه‌ها باز گفتند
و کوه‌ها باز گفتند نیلا با چشمانی درشت‌شده از شگفتی، با دو دست جلوی دهانش را گرفته بود تا مبادا صدای شیونش شنیده شود. این‌ها برمن، بر قلب من، بر روح من سنگینی می‌کند، آقای مارکوس. این همه سال گذشته، اما تمام این‌ها بر جان من سنگینی می‌کند.
مشاهده تمام رمان های خالد حسینی
مجموعه‌ها