همه چیز از یک اتهام ناروا شروع میشود. ریچر به شهر «دیسپر» در ایالت کلرادو آمده، در رستورانی نشسته و قهوهاش را مینوشد که پلیس محلی از او میخواهد از شهر برود چون دیسپر نمیتواند «ولگردها» را در خود جای دهد. ریچر از دیسپر میرود و اینبار وارد شهر مجاور آن یعنی «هوپ» میشود. در آنجا با یک مامور پلیس زن آشنا میشود و تصمیم میگیرد به همراه او دلیل اخراجش از دیسپر را پیدا کند و در این میانه جسدی را در مسیر میان این دو شهر مییابد و پای مقامات شهر نیز به ماجرا کشیده میشود. اکنون این ریچر است که باید در میانه بازیهای سیاسی و فساد سازمانیافته، برای یافتن حقیقت بجنگد. در بحبوحه جنگ عراق و حکومت بوش بر آمریکا، ریچر همچون سربازی است که در خاک کشور خود میجنگد؛ سربازی که از وطن دور نیست اما برای تمام مردم شهر غریبه است.