رمان خارجی

قربانی

(The sacrifice)

ادنتا فرای زن میان‌سال سیاه‌پوستی است که پریشان‌ احوال خیابان‌ها را در جست‌وجوی دختر چهارده‌ساله‌اش می‌گردد؛ دختری که روز بعد وقتی دست‌ و پا بسته در زیرزمین یک کارخانه متروکه پیدا می‌شود، ادعا می‌کند مورد تعرض گروهی قرار گرفته است. داستان «قربانی» به پرونده‌ای حل‌ نشده در نیویورک دهه 80 می‌پردازد و در هر فصل از کتاب ماجرا از دید یکی از شخصیت‌های داستان روایت می‌شود. جویس کرول اوتس، نویسنده‌ای است که کتاب‌هایش بارها در فهرست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌ تایمز قرار گرفته‌اند. او این بار دست به نگارش رمانی زده است که تأثیر غم‌انگیز خشونت جنسی، نژادپرستی، بی‌رحمی و قدرت را بر زندگی آدم‌های بی‌گناه به تصویر می‌کشد. کتاب بر اساس پرونده‌ای واقعی نوشته شده و سعی دارد به جنبه‌های متفاوت آن معنا ببخشد. نیویورک پست می‌نویسد: «قربانی را باید در میان بهترین کارهای اوتس جای داد. روایت او با حوصله و به تدریج، آجر به آجر داستان را بنا می‌کند و زمینه اجتماعی ماجرا را برای خواننده‌اش روشن می‌کند. «قربانی هجونامه‌ای است بر روابط میان نژادها.»

علی قانع
چترنگ
9786008066101
۱۳۹۵
۴۲۰ صفحه
۲۷۸ مشاهده
۰ نقل قول
جویس کرول اوتس
صفحه نویسنده جویس کرول اوتس
۱۶ رمان Joyce Carol Oates is a recipient of the National Book Award and the PEN/Malamud Award for Excellence in Short Fiction. She is also the recipient of the 2005 Prix Femina for The Falls. She is the Roger S. Berlind Distinguished Professor of the Humanities at Princeton University, and she has been a member of the American Academy of Arts and Letters since 1978. Pseudonyms ... Rosamond Smith and Lauren Kelly.

دیگر رمان‌های جویس کرول اوتس
وقتشه با من زندگی کنی
وقتشه با من زندگی کنی
وقتی دختر کوچکی بودم و مادرم مرا نمی‌خواست
وقتی دختر کوچکی بودم و مادرم مرا نمی‌خواست حالا همه‌شون مرده‌ن. همه‌شونو دوست داشتم، ولی... من تنها کسی‌ام که باقی مونده‌م. گاهی اوقات فکر می‌کنم: روح آدم عینا کبریتیه که آتیش گرفته! یه مدت شعله می‌کشه و بعدش... و بعدش دیگه همین. حالا دیگه خیلی گذشته، ولی من هنوز یادمه یه گوشه قایم شده بودم که گریه کنم. موقعی که دختر کوچیکی بودم و مادرم منو نمی‌خواست.
عروس بیوه
عروس بیوه
جایزه بگیر
جایزه بگیر نمی‌دانم روح وجود دارد یا نه. به درون خودم نگاه می‌کنم، مثل نگاه کردن به درون چاهی قدیمی که هر لحظه امکان ریزش دارد. ممکن است تعادلت را از دست بدهی و بیفتی و هیچ آبی هم در چاه وجود نداشته باشد که نجاتت دهد. آهای؟ آهای؟ کسی اونجاست؟
خوب شد شناختمت و داستان‌های دیگر
خوب شد شناختمت و داستان‌های دیگر هرچند که می‌دانست، یا باید می‌دانست که ساعات طولانی تنهایی نه تنها به تمرکز او کمکی نخواهد کرد، بلکه تنها او را برای دقایقی طولانی و بی‌پایان سر جای خود می‌نشاند تا با حالتی مسحور و شیفته به درختان بیرون پنجره اتاق مطالعه‌اش خیره بماند... و همین‌طور که تاریکی همه جا را فرا می‌گیرد، انعکاس شبح‌گونه خود او در قاب ...
مشاهده تمام رمان های جویس کرول اوتس
مجموعه‌ها