رمان خارجی

وداع با اسلحه

(A farewell to arms)

«وداع با اسلحه» روایت دو سرشت و دو غریزه متضاد و متعارض بشری است؛ یکی نماد خشونت، خونریزی، تعرض، تهاجم و تجاوز است که ثمره آن ویرانی و کوچ اجباری مردمانی است که به ستم رانده شده‌اند، آسیب دیده‌اند و نصیبی جز آشفته حالی نداشته‌اند و دیگری نماد مهر است و عشق و دوستی و باروری و فرزندآوری که ثمره آن آرامش است و سکوت و سکونی دلنشین که روح را به تعالی می‌رساند و درون را به وجد و نشاط و کمال. قهرمان داستان، ستوان آمریکایی است که به انتخاب خویش به ارتش ایتالیا می‌پیوندد و بر پرستار داوطلب انگلیسی عاشق می‌شود و آن‌گاه که بر بیهودگی این نبرد بی‌فرجام پی می‌برد، به دنیایی پناه می‌برد که نماد آرامش است و در همه سده‌های گذشته‌اش از جنگ دوری گزیده: سوییس. سرزمینی که از جهان وحشت و جنگ به اندازه یک دریاچه فاصله دارد و از دنیای خشونت و سبعیت، هزاران کیلومتر و در آن‌جاست که می‌توان طعم عشق را با همه شیرینی‌هایش در کام خود چشید. اما افسوس که این شیرینی را دوامی نیست...

مهدی افشار
9786007987070
۱۳۹۵
۴۰۸ صفحه
۴۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ارنست همینگوی
صفحه نویسنده ارنست همینگوی
۳۷ رمان ارنِست میلر هِمینگوی از نویسندگان برجستهٔ معاصر ایالات متحده آمریکا و برندهٔ جایزه نوبل ادبیات است. وی از پایه‌گذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایع‌نگاری ادبی» شناخته می‌شود. ارنست همینگوی همه عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمی‌شدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش‌گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهه‌های جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیات‌وحش آفریقا تا ماهی‌گیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. این روحیه ...
دیگر رمان‌های ارنست همینگوی
سرزمین غریب
سرزمین غریب میامی گرم و مرطوب بود و بادی که از خاک اورگلیدز می‌وزید دم صبحی هم پشه‌ها را با خود می‌آورد. راجر گفت: «به محض اینکه بشه از اینجا می‌ریم. فقط باید یه‌ کم پول جور کنم. چیزی از ماشین سر در می‌آری؟» ـ «نه خیلی»...
برف‌های کلیمانجارو
برف‌های کلیمانجارو حالا به مرگ اهمیت نمی‌داد. همیشه از درد هراس داشت. او هم به اندازه هرکس دیگری طاقت درد را داشت، اما وقتی طولانی می‌شد کم می‌اورد، ولی حالا با چیزی درگیر بود که سخت هراس‌انگیز می‌نمود و درست همان لحظه که حس کرد از پا درآمده، دردش تمام شده بود.
پیرمرد و دریا
پیرمرد و دریا پیرمردی بود که تنها در قایقی در گلف استریم ماهی می‌گرفت و حالا هشتاد و چهار روز می‌شد که هیچ ماهی نگرفته بود. در چهل روز اول پسربچه‌ای با او بود. اما چون چهل روز گذشت و ماهی نگرفتند...
برف‌های کلیمانجارو و داستان‌های دیگر
برف‌های کلیمانجارو و داستان‌های دیگر داستان برف‌های کلیمانجارو بدون تردید راجع به زندگی خود همینگوی است و از لحاظ محتوی به داستان‌های اولیه او مربوط می‌شود. برف‌های کلیمانجارو داستانی است که از لحاظ تکنیک مورد قبول و تحسین عامه قرار گرفته و تاثیر سایر نویسندگان در آن بسیار مشهود است. شرح حال مردی است که در لحظه مرگ، فرار و گریز خیالی خود را چنان ...
مشاهده تمام رمان های ارنست همینگوی
مجموعه‌ها