داستانی رازآلود از گذشتههایی دور با شخصیتهایی هنجارشکن و ترقیخواه در جامعهای سنتگرا است. «لوتی» از آوارگان جنگ جهانی دوم است، در کودکی به خانوادهی دکتر هولدن سپرده میشود و در کنار سیلیا، دختر خانواده هولدن که همسن اوست، رشد میکند و سالهای نوجوانی را پشت سر میگذارد. زندگی در شهر کوچک و بیجنب و جوش «مِرِم» عذابآور است و ساکنان کهنهپرستش در مقابل هرگونه تغییر و تحولی از خود مقاومت نشان میدهند. این دو دختر جوان مشتاق هستند تا دور از خانواده و به هر نحو ممکن درِ دنیای جدیدی را به روی خود بگشایند. بدین ترتیب وقتی گروهی سنتشکن از لندن میآید و در عمارت آرکیدیا ساکن میشود، با دو شیوهی جدید از زندگی آشنا میشوند. عشقی که پس از آن در قلب لوتی جوانه میزند ، عواقبی در پی دارد و زندگی افرادی را تحت تاثیر قرار میدهد. اینک بعد از گذشت 5 دهه، عمارت در دست بازسازی است و با برملا شدن اسراری که سالها در آن مدفون بود، این سؤال مطرح میشود: « آیا هرگز میشود از گذشتهی خود گریخت؟ » جوجو مویز در رمان « میوه خارجی » با محوریت شخصیت زنها و روایت دو داستان موازی در حال و گذشته، بار دیگر داستان پرکششی را به خواننده عرضه میدارد …