Somayeh97
سمیه پورسلیمانی
آخرین فعالیتها
-
از پلهای مدیسن کانتی :
رویاهای قدیمی رویاهای خوبی بودند. به واقعیت درنیامدند اما به هر حال خوشحالم که داشتمشان… (...)
-
از پشت درخت توت :
آدم بعضی وقتها خودش را چنان به شرایط عادت میدهد که یادش میرود زندگی از نوع دیگر هم وجود دارد. زندگی شاید خیلی بهتر… (...)
-
از کافه اردیبهشت :
حس خوبیه وقتی آرزوت رو لمس میکنی. انگار دنیا واسه این روز یه عالمهبرنامه برات ریخته بود و حالا یهو همش رو رو میکنه. غرور این حس از هر چیزی کامل تره… (...)
-
از عشق روی پیادهرو :
از وقتی که رفتی حوصله هیچ کاری ندارم. نه حوصله غذا درست کردن ونه حال بازار رفتن حتی تحمل کتاب را هم ندارم (...)
-
از شیراز خیابان افرا :
ای که نزدیکتر از جانی و پنهان ز نگه هجر تو خوش ترم آید ز وصال دگران سال نو مبارک قدیمیترین من (...)
-
از به آنها که عاشقشان بودم :
عشق چیز ترسناکی است. مدام در حال دگرگونی است. می تواند محو شود. این هم قسمتی از ریسک قضیه است. (...)
-
از شروعی دوباره در پاریس :
بعضی وقتا خوشحالی از اون چه که فکرمی کنیم به خونه نزدیکتره. (...)
-
از هیچوقت خانوادهای داشتهای :
او تصمیمهای بدی را که از روی ترس گرفته میشدند و به خاطر حس بقایی که به بی راهه رفته، جامه عمل میپوشیدند،درک میکرد. (...)
-
از هیچوقت خانوادهای داشتهای :
چرا بعضی تصمیمها این قدرشکنجه آور بودند و بعد نه؟چرا او همیشه مهمترین درسها را به کندی دردی عظیم یاد گرفته است؟ (...)
-
از هیچوقت خانوادهای داشتهای :
چه خدا وجود داشته باشد چه نداشته باشد ما حساب همه جورش را میکنیم (...)
-
برای هیچوقت خانوادهای داشتهای نوشت :
رمان لذت بخشی بود. صحنههای داستان بسیار زیبا توصیف شده.
-
از میوه خارجی :
تنها گناه واقعی این است که آدم تلاش کند خودش را چیزی نشان دهد که در اصل نیست. وقتی بدانی با خودت صادقی،به آرامش میرسی. (...)
-
از میوه خارجی :
اگر قرار باشد مال تو باشد،پس به تو برمی گردد. (...)
-
از میوه خارجی :
گاهی تقدیر آینده ای برای ما رقم میزنه که خارج از تصور ماست. اگر میخواهیم چنین فرصتی برای تقدیر فراهم شود،همواره باید اعتقاد داشته باشیم که اتفاقات خوب رخ میدهند. (...)
-
برای پیش از آنکه بخوابم نوشت :
رمان خیلی جالبی بود.