گروهی از مسافران دور هم جمع شدهاند و قصهگویی میکنند اما به طرزی عجیب و محسورکننده. آنها قدرت سخنگویی خود را از دست دادهاند و باید قصههایشان را با کمک تصاویر کارتها روایت کنند، ماجراها و سرنوشتهایی درهم تنیده و اعجابآور...
۳۲ رمان
Italo Calvino was born in Cuba and grew up in Italy. He was a journalist and writer of short stories and novels. His best known works include the Our Ancestors trilogy (1952-1959), the Cosmicomics collection of short stories (1965), and the novels Invisible Cities (1972) and If On a Winter's Night a Traveler (1979).
His style is not easily classified; much of his writing has an air of the fantastic reminiscent of fairy tales (Our Ancestors, Cosmicomics), although sometimes ...
چرا باید کلاسیکها را خواند
نام و آوازه ایتالو کالوینو نویسنده شهیر ایتالیایی به حد کافی برای خوانندگان فارسی زبان آشناست: علاقهمندان این نویسنده او را بیشتر با آثار داستانیاش میشناسند، حال آنکه کالوینو جدا از وجه داستاننویسی، منتقد و مقالهنویسی زیرک بود. کتاب حاضر در برگیرنده رسالهها و مقالههای او درباره نویسندگان، شاعران و دانشمندانی است که در مقاطع گوناگون زندگی به عنوان آثار ...
مورچه آرژانتینی
با صدای: آرمان سلطانزاده
سه داستان مورچه آرژانتینی، به نوعی بازتابنده نگاه نیچهای کالوینو به مناسبات انسانی و نفرت او از میانمایگی است. او با این داستانها، انفعال، رفتار واکنشی و عدم خلاقیت افعال برآمده از افعال بردگان را نشان میدهد. البته کالوینو با اختیار کردن راوی خویش از میان همین بردگان، طنز و سرخوشی خاصی به داستان میبخشد. این داستانها ...
بارون درختنشین
طنز زبانی است برای بازگو کردن حقیقتهایی که خیلی وقتها نمیتوان به زبان آورد، زبانی که هرگز کهنه نمیشود و همیشه تروتازگی و شادابیاش را حفظ میکند، درست مثل همزادش کاریکاتور، کالینو در به کار گرفتن این زبان استاد مسلم است...
تی صفر
دومین مجموعهی داستانهای کالوینو دربارهی تکامل کائنات، که در آن Qfwfq، موجودی به قدمت کل کائنات و به تازگی آخرین مدل اتومبیل مسابقه، بین نیوجرزی و نیویورک آمد و شد میکند و مرزهای زمان را در مینوردد. از یک پرتگاه وارد اقیانوس میشود و گذشتهی خود در میان لای و لجن را به یاد میآورد. عاشق پریسیلاو وارد رابطهای میشود ...
ویکنت دونیم شده
کاش میشد هر چیز کاملی را به این شکلی دو نیم کرد. کاش هر کسی میتوانست از این قلب تنگ و بیهودهاش بیرون بیاید. وقتی کامل بودم، همه چیز برایم طبیعی، درهم و برهم و احمقانه بود. مثل هوا، گمان میکردم همه چیز را میبینم، ولی جز پوسته سطحی آن، چیزی را نمیدیدم. اگر روزی نیمی از خودت شدی، که ...