رمان ایرانی

زغال سرخ

استوار جرعه‌نوش عکس را روی دیوار تنظیم کرد؛ دستمال را توی جیبش گذاشت و دستی به سبیل پرپشتش کشید. لب‌هایش را در هم برد و با کمی اخم گفت: ما که نگفتیم غلام‌ سبیل قاتل مشهدی اسماعیله پدرجان! گفتیم متهم به قتله. دو دلیل هم واسه این ادعامون داریم. اول این‌که غلام ‌سبیل و خدابیامرز مشهدی اسماعیل سر دختر مشهدی صحبت با هم دشمنی داشتند و دوم، تنها کسی که موقع ارتکاب جرم به مشهدی اسماعیل نزدیک بوده، همین غلام ‌سبیل بوده.

9786006889320
۱۳۹۶
۲۰۸ صفحه
۱۰۴ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حسن حسینی ارسنجانی
مبصر کلاس هشتم
مبصر کلاس هشتم کار منوچ روز به روز بالا می‌گرفت. از همه جا باج می‌گرفت و همه چیز هم به دردش می‌خورد، از مداد و خط‌کش چوبی گرفته تا کفش و بلوز و دوچرخه و خرت و پرت‌های دیگر و هرکه هرچه داشت مال او بود. هرکسی هم که ذره‌ای مقاومت می کرد، سر و کارش با ترکه اناری آقای مدیر بود. حتی ...
مشاهده تمام رمان های حسن حسینی ارسنجانی
مجموعه‌ها