لوکلزیو راوی دانای کل کلمات خود را زیر سوال میبرد، در جوشش زبان خود که از حد میگذرد از خواننده ملتمسانه میخواهد در خلق اثر مشارکت کند و این اصلی در تفکرات لوکلزیو است، از نظر او خواننده به جامعهای تعلق دارد که اثر را تولید میکند. پس زبان در عین حال عینی و ذهنی، واقعگرا یا جادویی او، خواننده را به هیجان میآورد و در خلق داستان دخیل میکند.