نویسنده در داستان بوبوک به دنبال جنازهای به گورستانی کثیف و گندابی میرود، و چنان به مردگان نزدیک میشود که گفت و شنود درون قبرها را میشنود: سرلشکری که در 57 سالگی مرده و به خنجرش مینازد، یا دادستان تازه واردی که چهل هزار روبل کسر صندوق داشته است و...، و اینها ماجرای زندگانی کسانی است که در گورستان آرمیدهاند.