رمان خارجی

شب‌های سپید

(Belye noche)

کمی دورتر، زنی که به میله‌های نرده تکیه داشت به آب تیره کانال خیره مانده بود. کلاه زرد رنگ زیبایی بر سر و شنل کوتاه و سیاه رنگی بر شانه داشت. با خود فکر کردم:‹‹ دختر جوانی است که مطمئنا موهای سیاهی دارد.›› ظاهرا صدای قدم‌هایم را نشنید. وقتی با نفس حبس شده و قلبی که به شدت می‌زد از کنارش رد شدم حرکتی نکرد. فکر کردم ‹‹ عجیب است، باید عمیقا در فکر باشد.›› و ناگهان از بی‌حرکتی او بر جای خود خشک شدم. گویا صدای گریه آرامی شنیدم. بله، درست بود. دختر گریه می‌کرد و همچنان اشک می‌ریخت. خدای بزرگ!

مرتضی مقدم
جامی
9789647468572
۱۳۸۵
۱۸۸ صفحه
۱۳۲۳ مشاهده
۱ نقل قول
فئودور داستایوفسکی
صفحه نویسنده فئودور داستایوفسکی
۷۰ رمان فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود. ویژگی منحصر به فرد آثار وی روانکاوی و بررسی زوایای روانی شخصیتهای داستان است. سوررئالیست‌ها مانیفست خود را بر اساس نوشته‌های داستایوسکی ارائه کردند. اکثر داستان‌های وی همچون شخصیت خودش سرگذشت مردمی است، عصیان زده، بیمار و روان پریش. ابتدا، برای امرار معاش، به کار ترجمه پرداخت، و آثاری چون اوژنی گرانده اثر بالزاک و دون کارلوس اثر شیلر را ترجمه کرد.
دیگر رمان‌های فئودور داستایوفسکی
خانم صاحب‌خانه
خانم صاحب‌خانه در این کتاب با مردی نیمه دیوانه و از دنیا روگردانده مواجه می‌شویم که در صدد است همه تلخی شرنگی را که کشیده است سر بیچاره‌ای تلافی کند. در این میان خود دچار شراره عشقی می‌شود که معتقد است زنی بیچاره تقدیم او می‌کند...
خاطرات خانه اموات
خاطرات خانه اموات داستایوسکی در خاطرات خانه اموات 1 قسمت از ماجرای محبوسیت خودش را در زندان سیبری شرح می‌دهد. ولی در ضمن زندانیان دیگر را معرفی کرده سرگذشت غم‌انگیز آن‌ها را به طرزی بدیع حکایت و به موشکافی در طبیعت آن‌ها می‌پردازد و پرده از بسی از اسرار درونی انسان برمی‌دارد. اثری که مطالعه این کتاب بر در خواننده برجای می‌گذارد ذکر ...
جنایت و مکافات
جنایت و مکافات تئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی فرزند پزشکی تهیدست در سال 1811 در مسکو چشم به جهان گشود و به عنوان مهندس فنون نظامی وارد ارتش شد. ولی مدتی پس از آن به‌خاطر علاقه‌ای که به نویسندگی داشت از ارتش کناره‌‌گیری کرد. نخستین داستان او با عنوان بیچارگان در سال 1846 موفقیت او را تثبیت کرد. بزرگ‌ترین رمان‌های او که طی سال‌های 1866 ...
دوست خانواده
دوست خانواده باید اعتراف کنم که ترسیده بودم. به مجرد این‌که به استپانچینکو رسیدم، رویاهای رمانتیک من ناگهان خیلی عجیب جلوه‌گر شدند. ساعت در آن موقع 5 بعدازظهر بود. جاده از کنار ملک اربابی می‌گذشت. مجددا بعد از 1 غیبت طولانی باغ بزرگی که دوران طفولیتم را در آن گذزانده بودم و بعدا هم اغلب در موقع اقامت در مدرسه شبانه روزی ...
رویای عمو جان
رویای عمو جان زینا، من شب‌های درازی را بی‌خوابی کشیدم، شب‌های وحشتناکی بود و در طول این شب‌ها من روی این تخت افتاده بودم و فکر می‌کردم، وخیلی فکر می‌کردم و سرانجام به این نتیجه رسیدم که بهتر است بمیرم،‌ به خدا قسم بهتر است!... زینا جان، من به درد زندگی نمی‌خورم! زینا گریه می‌کرد و بدون حرف زدن دست‌های بیمار را می‌فشرد، ...
مشاهده تمام رمان های فئودور داستایوفسکی
مجموعه‌ها