پرده اول. تاریکی. صدای فلوتزن شنیده میشود. بعد، شب در باغ. فلوتزن بالای دیوار باغ، چمباتمه زده و موهای آشفته سیاهش کمی نور میبیند، انگار ازش نور ساطع شده. فلوتش نی است شبیه نی لبک. او دارد برای اسمی مینوازد، اسمی شانزده ساله است و فلاور چاپلد زمانه؛ یعنی سال 1968. نور توی خانه کمی اسمی را روشن میکند، همچنین لباسهای رها و موی طلایی بلندش را. قسمت داخلی خانه بخشی از اتاق ناهارخوری است، ناهارخوریای که با نور کم لامپ روشن شده. راهرویی بین اتاق و باغ «تاریک» وجود دارد، راهرویی پر از برگ که کفپوش سنگیاش برای میز و دو سه صندلی کافی است....