شعر

جمهوری برزخ

نه تفنگ. نه گلوله. خود واقعیت شلیک هستم. بو کن استعاره مرا. که در هر جانب. شبیه خون می‌چکم.

شانی
9786003722309
۱۳۹۵
۸۰ صفحه
۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مظاهر شهامت
ویرگول‌های آبی زمین
ویرگول‌های آبی زمین هوا ابری و سرد است. دانه‌های برف آرام می‌بارد. پسربچه در وسط بیابان نشسته و زل زده به چشم‌های درخشان یک گرگ خاکستری که چمباتمه نشسته و زل زده در چشم‌های سبز او. موش‌ها و سوسک‌ها از سر و تنش بالا و پایین می‌روند. و باد روبان سرخی را بالای سرش می‌چرخاند.
مشاهده تمام رمان های مظاهر شهامت
مجموعه‌ها