باز هم پای پرسی جکسون در میان است: در یک روزی همچون روزهای دیگر در نیویورک، آپولو خدای قدرتمند خورشید، موسیقی و کمانداری به زمین سقوط میکند! آپولو از قبول واقعیت سر باز میزند. اما او درمییابد پدرش برای تنیه، او را تبدیل به نوجوان فانی کرده است.وی سعی میکند تا از بدن زمینی و ضعیف خود رها شود و در این راه باید از آزمونهایی سربلند بیرون آید. او با غرور خداگانهاش قدم به این مسیر میگذارد تا با کمک دوستانش از جمله پرسی چکسون، مشکلات پیش آمدخ را حل کند. در این کتاب اول ، آپولو در جستوجوی پیشگوی مخفی است که میتوان در ادامهی کسیر به او یاری رساند. اما پیشگوییهایی که میپنود چندادن خوشایند نیسب. آیا او میتواند مفق شود و به جایگاه اصلیخود بازگزدد؟