رمان خارجی

گفتا که خراب اولی (همراه گفتگو دوراس با ژاک ریوت و ژان ناربونی)

در بین آثار دوراس گفتا که خراب اولی عجیب‌ترین است. به مراسمی می‌ماند که ما از رسم و اصول آن بی‌اطلاعیم اما مراتبش را با مسحوری دنبال می‌کنیم. درونمایه کتاب، همان طور که از عنوان آن مستفاد می‌شود، خرابی است، و این خرابی یکسره تحمیلی است، با این توضیح که خرابی در اینجا بری از خشونت و خصم و شورش است و بیشتر قرین تحلیل است و تراش و صیقل خوردن و تعالی یافتن. پیش از این هم در آثار دوراس به طور قطع شاهد نمونه‌های متعددی بوده‌ایم که همین جوهره گفتا که خراب اولی را در خود داشته‌اند. مثلا سایه‌روشن‌هایی از موضوع کتاب حاضر را، با اندکی تعییر و تعدیل در عبارات و تصاویر، بعضا در مدراتوکانتابیله و شیدایی لل. و. اشتاین می‌توان مشاهده کرد، منتها در گفتا که خراب اولی با دنیایی از جنون یا بی‌نظمی روحی گمراه‌کننده سر و کار داریم: هر حرکتی به صورت مجزا و مجرد دارای منظری منطقی است، حال آن که در ترتیبی سلسله‌ای و پیوسته، حالتی از ذهن به هم ریخته برای‌مان تداعی می‌شود.

قاسم روبین
اختران
9789642071265
۱۳۹۶
۱۵۲ صفحه
۲۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
باغ گذر
باغ گذر خیلی وقت‌ها از مجلس رقص شنبه‌ها که می‌آیم بیرون، گریه‌ام می‌گیرد، مثل اینکه گفتم برایتان. خب، مگر می‌شود مردی را وادار کرد که خاطر آدم را بخواهد؟ عشق وادار کردنی نیست. شاید همین به قول شما تنگ‌خلقی باعث شده که از چشم مردها دختر پسندیده‌ای به نظر نیایم. این تنگ‌خلقی نحسی است، چطور ممکن است نظر جلب کند؟
نوشتن همین و تمام آبان سابانا داوید
نوشتن همین و تمام آبان سابانا داوید
باران تابستان
باران تابستان کتاب‌ها را پدر از توی قطارهای حومه شهری پیدا می‌کرد، یا از کنار آشغالدانی‌ها، انگار ما ترک بعد از مرگ باشند، یا مازاد بعد از اسباب‌کشی. یک‌بار هم کتاب زندگی  ژرژ پمپیدو را پیدا کرده بود، دوبار این کتاب را خواند. کتاب‌ها و نشریات دیگری هم بوده، نخ‌پیچ شده، و در کنار آشغالدانی‌ها، ولی این‌ها را بر نداشته است. مادر ...
عاشق
عاشق روزی که دیگر عمری از من گذشته بود، در سرسرای مکانی عمومی، مردی به طرفم آمد و بعد از معرفی خودش گفت: مدت‌هاست که می‌شناسمتان، همه می‌گویند که در سال‌های جوانی قشنگ بوده‌‌اید، ولی من آمده‌ام تا به شما بگویم که چهره فعلی‌تان به مراتب قشنگ‌تر از وقتی است که جوان بودید، من این چهره شکسته را بیشتر از چهره ...
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها