۲۵ رمان
مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستاننویسی مدرن» را به او دادهاند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانوادهای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد.
دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
عاشق
داستان «عاشق» سرگذشت خانوادهای است فرانسوی که شکمشان را از سفره استعمار در ویتنام سیر میکنند. ماجرای کتاب، زندگی دختری است فرزند همین خانواده، با دو برادر که یکی غمخوار شوربختی دختر است و دیگری پسری است کجرفتار و دردانه مادری که خود قربانی همان ستمی است که کشور متبوعش به هند و چین روا داشته. راوی داستان زنی است ...
حیات مجسم
«حیات مجسم» آغاز و پایان یا مثلا وسط ندارد، البته در شمار کتابهای «فاقد علت وجودی» نمیدانمش، یادداشتهای روزانه هم نیست، از روزنامهنگاری و از پرداختن به رویدادهای روز به دور است. اسمش را میگذاریم کتابی برای خواندن، کتابی که فاصلهاش با رمان آشکار است ولی سیاق رمان در آن حفظ شده است، در مواردی هم، بیآنکه قرابتی با مقالات ...
درد
جلو شومینه، تلفن دم دستم است. سمت راست، دری که به سالن و راهرو باز میشود؛ و در انتهای راهرو، در ورودی. او ممکن است یکراست بیاید و زنگ ورودی را بزند. «کی است؟» و بگوید «منم.» و یا به محض ورود به دایره ترانزیت تلفن بکند: «من برگشتهام، و حالا برای انجام برخی تشریفات در هتل لوتسیا هستم.» از ...
نایب کنسول
«زن گدا» کتاب، جوانهزنی است رانده مادر، سالک راهی صعب. یکه و تنها در جغرافیای هجر و همواره در جوار آب و تالاب، در گمگشتگی و از دستشدگی، میرسد به جلگه پرندگان، به کویر هستیاش. در پی طعام است، طعمه هم میشود، تن هم میسپارد، با جانی کاسته. گرسنه است، ماهی خام سق میزند، میجود، میلیسد. با آن حفره زخم ...
باران تابستان
کتابها را پدر از توی قطارهای حومه شهری پیدا میکرد، یا از کنار آشغالدانیها، انگار ما ترک بعد از مرگ باشند، یا مازاد بعد از اسبابکشی.
یکبار هم کتاب زندگی ژرژ پمپیدو را پیدا کرده بود، دوبار این کتاب را خواند. کتابها و نشریات دیگری هم بوده، نخپیچ شده، و در کنار آشغالدانیها، ولی اینها را بر نداشته است. مادر ...