نمایش‌نامه

3 3 (مجموعه نمایش‌نامه) 3 نمایش‌نامه کوتاه 3 نمایش‌نامه بلند

مجموعه نمایشنامه‌های او در «سه سه» با نمایشنامه درمان شروع می‌شود که همتی از آن به عنوان کوتاه‌ترین نمایشنامه به زبان فارسی نیز یاد می‌کند. در این نمایشنامه او در مقام مجادله یک کودک و مرد در دستشویی بیمارستان سعی در بیان نکته‌های اجتماعی درباب زندگی سالم کرده است. در نمایشنامه دوم که با عنوان «مهندس» و با تقدیم به نصرالله قادری، توحید معصومی و توحید حسین‌قلی‌پور تألیف شده است، شخصیتی خیالی که تنها صدایی از او روایت شده، سعی دارد تا از محبوب خود پاسخ این سوال را به دست آورد که شوهرِ نوعروس، ‌باغبانِ جوان، گرگ و دزد کدامیک لایق نفرین‌شدن هستند. وی در قالب استعاره‌ای که در هر یک از این افراد ساخته‌ است؛ به طرح پاسخ‌هایی می‌پردازد. نمایشنامه سوم با عنوان «راه»، داستانی در حوزه دفاع مقدس را روایت می‌کند که همتی سه پایان را برای آن متصور شده و انتخاب هر یکی از آنها را به عهده گروه اجرایی و نیز مخاطب خود قرار داده است. نمایش چهارم کتاب با عنوان «صبح به خیر» نمایشی است با موضوع کشمکش یک سرباز و فرمانده‌اش و غریبه‌ای که در نقطه صفر مرزی با آنها برخورد کرده و برایشان ایجاد مزاحمت می‌کند. در این اثر همتی به شیوایی، تصویری نو و بدیع از مرگ ارائه می‌دهد. در نمایش پنجم با عنوان «برزخ» که به روح شهید «بابک فرخنده نژاد» تقدیم شده است، همتی روایتی از رویاهای یک سرباز شهید را به تصویر کشیده که سعی دارد با همسر خود ارتباط برقرار کرده و حس خودش را نسبت به او بیان کند. نمایشنامه ششم با عنوان «fish آباد» داستانی است با محوریت حقوق نجومی یک مدیر بانک که به صورت سهوی به حساب مردی ریخته شده و او از بازپس دادن این مبلغ سرباز می‌زند.

9789643378912
۱۳۹۶
۱۷۲ صفحه
۱۳۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده سیروس همتی
۵ رمان Books can be attributed to "Anonymous" for several reasons:

* They are officially published under that name
* They are traditional stories not attributed to a specific author
* They are religious texts not generally attributed to a specific author

Books whose authorship is merely uncertain should be attributed to Unknown.
دیگر رمان‌های سیروس همتی
عین شین قاف
عین شین قاف نوری سبز در مرکز صحنه نمایان است. همهمه جماعت زوار به گوش می‌رسد. لوریس و ژانت به همراه بچه قنداقی‌شان و ساری بی‌بی را می‌بینم که دور نور سبز می‌گردند، تو گویی زیارت حرم می‌کنند. در همین حین صدای انفجار بمب به گوش می‌رسد. نور سبز، در لحظه، قرمز می‌شود و می‌بینم که لوریس و ژانت و بی‌بی بر صحنه ...
نیلوفر
نیلوفر همیشه با خودم می‌گفتم، چقدر تنهام، چقدر ضعیفم و وابسته به انسان‌های منحوط و تحلیل رفته. کل اون بالا روی زمین همگی در حال تجزیه شدن و کرم‌زدگی هستن. بوی تعفن‌ اون‌جا هم بود، ولی ما احساس نمی‌کردیم. من اون‌جا تنها بودم، حالا این‌جا هم هستم، تنهاتر از همیشه، در کنار موش‌ها و کرم‌ها.
ننه کاراته
ننه کاراته جوونیاش دان پنج کاراته داشت. هر کی می‌دیدش باورش نمی‌شد هفتاد و اندی سالشه. توی محل معروف بود به «ننه کاراته»! وقتی بهش می‌گفتی ننه کاراته، بهش برمی‌خورد. می‌گفت «ننه، ننه‌ته»!! یکی از دلایل سر به زیری پدرم و همه پدرای کوچه، کاراته‌‌کار بودن مادرم و همه مادرای کوچه بود!
1 شاخه گل سرخ جاثلیق جناب هالو (3 نمایش‌نامه)
1 شاخه گل سرخ جاثلیق جناب هالو (3 نمایش‌نامه) شمر: سلام بر حسین (ع)... امشب نمی‌رین؟ زن: کجا؟ شمر: هیئت.
مشاهده تمام رمان های سیروس همتی
مجموعه‌ها