رمان ایرانی

عشقی به زلالی باران

همه حیرت‌زده به من خیره شده بودند. دلیل شگفتی همه را می‌دانستم؛ از نظر فرزاد و ستاره و ماهرخ، دلیلم برای شادی ناچیز می‌آمد و حیرت سهراب از آن بود که می‌دانست برادر ندارم. بالاخره فرزاد سکوت را شکست و با همان لحن تمسخرآمیز همیشگی‌اش گفت:«بابا تو دیگه کی هستی، آخه اینم دلیل خوشحالی شد؟ از بس با زمان و زمون قهر بودی یادت رفته مسائل مهم‌تری هم واسه شادی کردن هست».

پل
9789642331765
۱۳۹۶
۵۸۰ صفحه
۱۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های اکرم رمضانی
عشق آرام
عشق آرام از آن روز به بعد تمام اوقات استراحت مدرسه به تعریف‌های آرام در مورد دایی امید می‌گذشت، او یکسره از شیرین‌ زبانی‌ها، شوخی‌ها و مهربانی‌ امید می‌گفت و لحظه‌ای از یاد او غافل نمی‌‌شد، تا جایی که گاهی رفتارش باعث نگرانی بود، هر چند که در آن ایام من نیز به اقتضای سنم زیاد متوجه اتفاقات اطرافم نبودم، ولی به ...
مشاهده تمام رمان های اکرم رمضانی
مجموعه‌ها