ادبیات در اساس صورتگر جوهر زندگی است، زیرا وقایع بنیادین زندگی را از بستر روزمره بیرون میآورد و، با ترسیم چکیده هر واقعه ، عرصه روایت را به تجلیگاه راستین تاریخ بدل میکند. سیمای شاخص هر نسلی در ادبیات آن است که نمود مییابد.
نمایشنامههای تکپردهای
پردینز:
یادت میآید که من چطور او را به یک الهه یونانی تشبیه میکردم با پیراهن سفید، شیپور طلایی، با صندل و تاج گل.
هیچکس جز تو نمیدانست که من «شهرت» را به این شکل در نظر مجسم میکردم و به او اعتقاد داشتم و او را موجودی واقعی میپنداشتم. ایمان داشتم که یک روز خواهد آمد ولی همه مرا ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
کاپوچینو با نون تست (داستانهای کوتاه آمریکای لاتین)
از زمانی که یادم میآید عاشق این بودم که بایستم و آدمهایی را که در خیابان رفت و آمد میکنند، نگاه کنم، این عادت را از عمهام به ارث بردهام، وقتی که من چهارده ساله بودم،با ماشین تصادف کرد و دیگر هیچ وقت نتوانست راه برود. از همان موقع همیشه او را دیدهام که روی صندلی چرخدارش روی ایوان مینشست ...
معجزه اشتیاق 2
این دفتر به قصد آن سامان گرفته است که گوشههایی از ادبیات داستانی قرن بیستم کشورهای آلمانی زبان را به خواننده ایرانی عرضه کند. نگارنده این سطور خوب میداند که معرفی سیر و سلوک داستاننویسی در کشورهای آلمانی زبان نه در حد بضاعت اوست، و نه در دفتری با این اندازه شدنی. از این رو اگر این مجموعه بتواند بر ...
صدای اقتدار (داستانهای مادران و دختران) مجموعه داستان
چرا مادرم اینقدر اسرار داشت ما منزوی زندگی کنیم، هیچکس را نشناسیم، هیچجا نرویم؟ ما مثل آن سهتا میمون بودیم. کور و کر و لال نسبت به دنیا و در خود مغرور و زودرنجمان گیر افتاده بودیم. تنها ارتباط ما با دنیای بیرون، سفر هر ماهه ما به سنت کلاین بود. مادرم خیلی جدی مرا از بین جادههای غبار گرفته ...