شبها دیگر چشم روی هم نمیگذاری!
با خواندن قصههای این کتاب که پر است از جن و پری و روح و شبح گرفتار ترس و لرزی میشوی که نگو و نپرس!
داستانهایی از ری بردبری، ترومن کاپوتی، نجیب محفوظ، مارک تواین و...
طنزآوران جهان نمایش (دفتر 7) نمایشنامه
مجموعه طنزآوران جهان نمایش، حاصل کوششها و پژوهش های علمی و عملی - پنج دهه اخیر - یکی از پژوهندگان و دستاندرکاران راستین هنر نمایش در عرصه کمدی در این مرز و بوم است.
سعی بر این است که بعضی از دفترها به یک یا دو تن از طنزآوران صحنه نمایش اختصاص یابند که نامآورترند و برخی از دفترها از ...
تو تویی 2
هر چی که لازم بود، در مقدمه جلد اول گفتم و حالا حرف آخر: باشد تا روزی بیش از اینها بدانیم، و بیش از اینها بنویسیم، و چیزیهایی بخوانیم و بنویسیم که پس از خواندن و نوشتن آنها، این احساس در ما بیدار شود که انسانتر شدهایم.
زنی که منم نامش زهراست
مه نشسته بود میان نخلها. دمدمههای صبح بود که تو میخواستی بیایی دست زنی را که من بودهام بگیری. از میان آبهای هور ببری. از دود آتش دور کنی. طافت طاق شده بود و آنقدر تیز آمدی که گوشه لباس بلند سفیدت که سرخ شده نمیبینی، نمیبینی که زخمی شدی و ...
تعمید تفنگ
ابایی ندارد کتمان کند که با زنی که ازدواج کرده بود و همسرش به حساب میآمد به هم زده و دیگر از هم جدا شدهاند.مشکلی ندارد که بگوید آدرس خانهاش در چارلو تنلوند عوض شده. حذف نکات گوناگون رزومهاش کار آسانی است...
از متن کتاب
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...