رمان ایرانی

قطار مردم

درباره «دانا» چیز دیگری هم هست، اما هیچ‌وقت نگفته‌اند؛ دانا «نفهمیدن» نادان را نمی‌فهمد. چقدر نادان بودن دانا پیچیده است! دانا نادان است. «نفهمیدن» را نمی‌فهمد، «بودن» را نمی‌تواند حس نکند. درمی‌یابدش. «نبودن» را می‌پندارد. نادان «بودن» را درنمی‌یابد. از «نبودن» هیچ اطلاعی ندارد.

ایجاز
9786009729128
۱۳۹۶
۱۱۲ صفحه
۱۳۲ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های حجت بداغی
آشیل صدا
آشیل صدا این‌ها، این آدم‌ها قصه زندگی‌نامه شما را از برند. حتی از من خیلی بهتر، این‌ها از چون منی، چیزی را که بهتر از من می‌دانند نمی‌خواهند. این‌ها نیاز دارند شما را در لحظات مواجهه با زندگی ببینند، نه در گاه‌شمار در حال زنده بودن. زنده بودن شما را همه می‌دانند، من می‌خواهم گوشه‌هایی از زندگی کردن شما را باز بگوبم. ...
روزهای عنکبوت (حکایت از تار طور تنیدن طهمورث)
روزهای عنکبوت (حکایت از تار طور تنیدن طهمورث) زن. زن. ... چرا موجبیت روایت انسان خاکی زن شد؟ چرا آدم از بهشت بیرون افتاد صاحب بدن شد؟ سایه کلان روایت هبوط مثل آل افتاده بر هر روایتی. دلم نمی‌خواست، دلم نمی‌خواهد... آن‌چه در روایت «سنگ» من بود ربطی به نذر و قربانی نداشت، هیچ ربطی به زن نداشت. اصلا روایت من بدن نداشت. هرگز روایتی نخواهم نوشت که مرزهایی از ...
مشاهده تمام رمان های حجت بداغی
مجموعه‌ها