در حین خوردن غذا مکالمهای بین آنها صورت گرفت که ایگوروشکا متوجه شد که همنشینان جدیدش، برخلاف تضادی که در سن و شخصیتشان دارند، همگی در یک چیز مشترکند، که آنها را شبیه هم میکرد؛ «همه آنها گذشته زیبا و حالی بسیار بد داشتند. همه آنها با شور و حرارت از گذشتهشان میگفتند، اما اندیشیدن به زمان حال، خلقشان را به هم میریخت: مردان روس در گذشته زندگی میکنند، آنها زندگی کردن در زمان حال را دوست ندارند بلکه از مرور خاطرات گذشته لذت میبرند.