رمان خارجی - فرانسه

خاطرات خفته

(Souvenirs dormants)

زمانی از روز را که ترجیح می‌دادم، زمستان پاریس بین ساعت شش تا هشت و نیم صبح بود، که هوا هنوز تاریک بود. مهلتی پیش از برآمدن روز. زمان معلق بود و آدمی خویشتن را سبک‌تر از همیشه احساس می‌کرد. من به کافه‌های مختلف پاریس که در آن ساعت درهایشان را به روی اولین مشتری‌ها باز می‌کردند رفت و آمد می‌کردم. زمستان 1964، در یکی از این کافه‌های بامدادی - من این اسم را برایشان گذاشته بودم - همان‌جا که هنوز تا هوا تاریک بود هر امید و آرزویی مجاز بود، با شخصی به نام ژانوی‌یو دالام آشنا شدم. کافه در طبقه همکف یکی از این خانه‌های پایین دست در انتهای بولوار دو لا گار در منطقه سیزدهم پاریس واقع شده بود. امروزه نام این بولوار عوض شده و خانه‌ها و ساختمان‌های کوچک در سمت شماره‌های فرد بولوار، نرسیده به میدان ایتالیا، تخریب شده‌اند. گهگاهی، به نظرم می‌رسد که اسم کافه، "لو بار ور" بود. گاهی دیگر این خاطره پاک می‌شود، مانند حرف‌هایی که در خوابی می‌شنوید و تا از خواب بیدار می‌شوی از ذهن می‌گریزند.

مهین کاظمی
روزنه
9789643347574
۱۳۹۷
۱۴۸ صفحه
۱۸۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
پاتریک مودیانو
صفحه نویسنده پاتریک مودیانو
۱۱ رمان Patrick Modiano is a French language novelist and winner of the 2014 Nobel Prize in Literature.

He is a winner of the Grand prix du roman de l'Académie française in 1972, the Prix Goncourt in 1978 for his novel Rue des boutiques obscures and of the Nobel Prize in Literature in 2014.

Modiano's parents met in occupied Paris during World War II and began their relationship in semi-clandestinity. Modiano's childhood took place in a unique atmosphere: between the ...
دیگر رمان‌های پاتریک مودیانو
بهار لعنتی
بهار لعنتی این داستان مرد جوانی است که روزی در یکی از کافه های پاریس با عکاسی به نام فرانسیس ژانسن آشنا می شود و این آشنایی به رابطه دوستانه ای در طول مدت سه ماه می انجامد. مرد جوان تصمیم می گیرد تا فهرستی از تمام عکس هایی که ژانسن گرفته تهیه کند تا حاصل یک عمر هنر او این طور ...
من پاتریک مودیانو هستم
من پاتریک مودیانو هستم به غیر از برادرم رودی و مرگش هیچ یک از آنچه اینجا برایتان تعریف می کنم مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار نمی دهد. برای من نوشتن این صفحات درست مثل این است که برداشتم را از موضوعی تعریف کنم یا خلاصه داستانی را بنویسم. داستانی مصور، تا با این زندگی که زندگی من نیست تسویه حساب کرده باشم. همه چیز ...
رختکن کودکی
رختکن کودکی وقتی او را دیدم، کنار نرده پر نقش و نگاری نشسته بودم که کافه را از سالن بیلیارد جدا می‌کند، نتوانستم بلافاصله خطوط چهر‌ه‌اش را تشخیص بدهم. بیرون، نور خورشید به حدی شدید است که آدم هنگام وارد شدن به کافه چشمش سیاهی می‌رود. لکه روشن کیف دستی طلایی رنگش، بازوهای برهنه و صورتش که از سایه بیرون آمده است؛ ...
پرسه‌های شبانه
پرسه‌های شبانه نیم قرن بعد، وقتی ردپای عمر روی غبار خاطره‌ها پیداست، دفترچه یادداشتی پیدا می‌کنید از روزهای گم شدۀ جوانی‌تان و کلمه به کلمه و خط به خط همۀ آنچه را گرد فراموشی گرفته بود مرور می‌کنید. زنی را که دوستش می‌داشتید، کتابی که می‌خولندید، محله‌ای که پاتقتان بود، دوستانی که گذر زمان تنها تصویری مبهم ازآنها برایتان ترسیم می‌کند… فکر ...
مشاهده تمام رمان های پاتریک مودیانو
مجموعه‌ها