رمان خارجی - فرانسه

من پاتریک مودیانو هستم

(Un pedigree)

به غیر از برادرم رودی و مرگش هیچ یک از آنچه اینجا برایتان تعریف می کنم مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار نمی دهد. برای من نوشتن این صفحات درست مثل این است که برداشتم را از موضوعی تعریف کنم یا خلاصه داستانی را بنویسم. داستانی مصور، تا با این زندگی که زندگی من نیست تسویه حساب کرده باشم. همه چیز برای من حکم یک نوار فیلم را دارد. پر از اتفاق. من نه چیزی برای اعتراف کردن دارم و نه برای توضیح دادن. هیج میلی هم به نگه داشتن این قصه ها در دل خودم ندارم. حتی این حس را ندارم که وجدانم در معرض آزمایش است. تمام آنچه تا بیست و یک سالگی ام اینجا بازگو خواهم کرد همه آن چیزی است که من زندگی کرده ام. شفاف و بی پرده. درست مثل صحنه نمایشی که در آن بازیگران بی حرکت روی سن ایستاده اند ولی نمای پشت سرشان پرده به پرده عوض می شود تا به نمای مدنظر برسد. گذار شفاف حواس و منی که نتوانستم زندگی خودم را تجربه کنم.

نازنین عرب
نگاه
9786003763951
۱۰۸ صفحه
۹۷ مشاهده
۰ نقل قول
پاتریک مودیانو
صفحه نویسنده پاتریک مودیانو
۱۱ رمان Patrick Modiano is a French language novelist and winner of the 2014 Nobel Prize in Literature.

He is a winner of the Grand prix du roman de l'Académie française in 1972, the Prix Goncourt in 1978 for his novel Rue des boutiques obscures and of the Nobel Prize in Literature in 2014.

Modiano's parents met in occupied Paris during World War II and began their relationship in semi-clandestinity. Modiano's childhood took place in a unique atmosphere: between the ...
دیگر رمان‌های پاتریک مودیانو
خاطرات خفته
خاطرات خفته زمانی از روز را که ترجیح می‌دادم، زمستان پاریس بین ساعت شش تا هشت و نیم صبح بود، که هوا هنوز تاریک بود. مهلتی پیش از برآمدن روز. زمان معلق بود و آدمی خویشتن را سبک‌تر از همیشه احساس می‌کرد. من به کافه‌های مختلف پاریس که در آن ساعت درهایشان را به روی اولین مشتری‌ها باز می‌کردند رفت و آمد ...
بهار سگی
بهار سگی بهار سال 1964، وقتی نوزده سالم بود،‌ با فرانسیس جانسن آشنا شدم و امروز تصمیم دارم با تکیه بر اندک دانسته‌هایم، راجع به او بنویسم. صبح زود بود، در کافه‌ای در میدان دانفرات راشرو با دوستی هم‌سن و سال خودم نشسته بودم. جانسن پشت میزی روبه‌روی ما نشسته بود و لبخندزنان ما را نگاه می‌کرد. لحظه‌ای بعد، از داخل کیفی ...
چمن شب‌ها
چمن شب‌ها از وقتی شروع به نوشتن این صفحات کرده‌ام به خود می‌گویم بی تردید راهی برای مبارزه با فراموشی وجود دارد. و آن این است که به مناطقی از پاریس بروید که سی، چهل سال است به آن‌جا بازنگشته‌اید و بعدازظهری را آن‌جا سپری کنید مثل اینکه در حال دیدبانی و مراقبت هستید. شاید زنان و مردانی که از خودتان می‌پرسید ...
میدان اتوال
میدان اتوال افسر آلمانی شتابان می‌پرسد: آقا ببخشید میدان اتوال کجاست؟‌ مرد جوان سمت راست قلبش را نشان می‌دهد... ...میدان اتوال زمانی که کتاب بسته شد درست در مرکز پایتخت درد ثبت نمی‌شود...
تا تو در این خیابان‌ها گم نشوی
تا تو در این خیابان‌ها گم نشوی دفترچه تلفنی که بی وقت پیدا می شود ریتم کند روزهای گرم تابستان کهن سالی ژان داراگان را به هم می ریزد. ژیل اتولینی، شانتال گریپی، گی تورستل و آنی آستران… آنی آستران نام زنی است که ناخواسته از بین تمامی نامها و نوشته ها از هزارتوی پرونده ای جنایی سر بیرون می آورد و مثل یک چراغ قوه نور ...
مشاهده تمام رمان های پاتریک مودیانو
مجموعه‌ها