نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

رژه تاریکی

هکتور: تحمل شکست خیلی سخته! همیشه سخت بوده! (مکث.) توی بچگیم هر کی بهم می‌رسید و دلش می‌خواست، می‌زد توی سرم. همه به چشم تفاله بهم نگاه می‌کردن. حقارت! له شدن! تنهایی! ترس! این‌ها چیزهایی بودن که توی اون سال‌ها یاد گرفتم! کم ‌کم فهمیدم باید بجنگم. خیلی سخت نبود! فقط باید چشم‌هات رو می‌بستی و پات رو می‌ذاشتی روی سر و شونه آدم‌ها! راهش رو بلد شدم و خودم رو کشوندم بالا؛ بالای بالا! اون‌قدر بالا که خیلی از آدم‌ها مجبور شدن واسه دیدنم سرشون رو بالا بگیرن! هر وقت پایین رو نگاه می‌کردم، سر و شونه خیلی‌ها رو می‌دیدم؛ می‌دیدم که دارن زیر پاهام له می‌شن و دست و پا می‌زنن! (مکثی کوتاه. لبخندی می‌زند.) حس خوبی داشتم! اما حالا... (مکث. آهی می‌کشد.) مثل کابوس می‌مونه؛ یه کابوس سیاه و تلخ. (مکثی کوتاه.) تحمل شکست خیلی سخته! همیشه سخت بوده!

9786008067382
۱۳۹۶
۶۸ صفحه
۷۶ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیررضا نوری‌پرتو
کیک تلخ و بازخوانی 1 تراژدی خانوادگی
کیک تلخ و بازخوانی 1 تراژدی خانوادگی دختر نوجوان: (به مرد بازجو و تماشاگران.) اون‌قدر دویدیم که رسیدیم وسط پارک. پشت سرم رو نگاه کردم؛ هیچ‌کی نبود؛ هیچ‌کی! تا چشم کار می‌کرد، سفیدی بود؛ سفیدی و سفیدی. روی برف‌ها فقط جای پای من بود و اون. گفت: «بیا آدم ‌برفی درست کنیم.» سرم رو برگردوندم؛ دیدم با چشم‌های سرخش بهم زل زده؛ توی اون سرما خیس عرق ...
مشاهده تمام رمان های امیررضا نوری‌پرتو
مجموعه‌ها