نمایش‌نامه و فیلم‌نامه

کیک تلخ و بازخوانی 1 تراژدی خانوادگی

دختر نوجوان: (به مرد بازجو و تماشاگران.) اون‌قدر دویدیم که رسیدیم وسط پارک. پشت سرم رو نگاه کردم؛ هیچ‌کی نبود؛ هیچ‌کی! تا چشم کار می‌کرد، سفیدی بود؛ سفیدی و سفیدی. روی برف‌ها فقط جای پای من بود و اون. گفت: «بیا آدم ‌برفی درست کنیم.» سرم رو برگردوندم؛ دیدم با چشم‌های سرخش بهم زل زده؛ توی اون سرما خیس عرق بود؛ دیگه لبخند نمی‌زد؛ گرمای نفسش رو روی صورتم احساس می‌کردم؛ بغلم کرد و من رو بوسید. مثل چوب شده بودم. کنار گوشم یه چیزهایی می‌گفت. فکر کردم داره شوخی می‌کنه. هیچ‌کی شوخی شوخی آدم رو نمی‌بوسه. من نمی‌ترسیدم. (مکث). چرا نمی‌ترسیدم؟!

9786008067375
۱۳۹۶
۸۸ صفحه
۹۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های امیررضا نوری‌پرتو
رژه تاریکی
رژه تاریکی هکتور: تحمل شکست خیلی سخته! همیشه سخت بوده! (مکث.) توی بچگیم هر کی بهم می‌رسید و دلش می‌خواست، می‌زد توی سرم. همه به چشم تفاله بهم نگاه می‌کردن. حقارت! له شدن! تنهایی! ترس! این‌ها چیزهایی بودن که توی اون سال‌ها یاد گرفتم! کم ‌کم فهمیدم باید بجنگم. خیلی سخت نبود! فقط باید چشم‌هات رو می‌بستی و پات رو می‌ذاشتی روی ...
مشاهده تمام رمان های امیررضا نوری‌پرتو
مجموعه‌ها