اورلیا رمانی پازل گونه است، آزاد از قید زمان و مکان و خط روایی. این رمان که عدهای از صاحبنظران آن را منبع الهام هدایت در نوشتن بوف کور میدانند آغازگر سورئالیسم است. در این رمان زمانها چنان در هم تنیده شدهاند که گذشته و حال و آینده تفکیکناپذیرند. رویدادها چنان در زمان تاب میخورند که نمیتوان آغاز و پایانی برایشان متصور شد. مرکزیت عشق از دیگر ویژگیهای آن است، عشقهایی افلاطونی و دور از دسترس. نروال، که دنبال راهی میگردد تا عشق را جاودانه کند و جاودانگی را به یقین بدل، این هر دو را در ایمان مییابد.