اسم من رایلی است. با تعقیب نشانهها گمشدهها را پیدا میکنم. وقتی بچهها مفقود میشوند و آدمها هیچ سر نخی از آنها ندارند، به سراغ من میآیند. من آخرین امیدشانم. کسانی را نجات میدهم که آنها از عهده نجاتشان برنمیآیند. اف بی آی برای جلب همکاری من در ماموریتی، طعمهای به کار میبرد. و خوب میداند نمیتوانم در مقابل آن مقاومت کنم. هنگام ورود من به ماجرا، ماموریت آنها تا حد زیادی به خطا رفته و در آستانه شکست است. و من نه پشتیبانی دارم و نه نقشه جایگزینی. اوشی هم نیست.