رمان خارجی - ایتالیا

دوست باهوش من

(my brilliant friend)

النا فرانته، از پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین نویسندگان ایتالیا و جهان، در رمان مسحور کننده و پربار «دوست باهوش من» دوستی‌ای را تصویر می‌کند که عمری به درازا می‌کشد. از طریق زندگی این دو دوست، نویسنده با چیره‌دستی داستان تغییر تدریجی محله و شهر و کشور را نیز روایت می‌کند. فرانته با تصویر صادقانه خشونت، عشق و اعتماد جاری در زندگی ثابت می‌کند از مهم‌ترین داستان‌نویسان معاصر ایتالیاست. «دوست باهوش من» نخستین کتاب از سری رمان‌های ناپل النا فرانته است.

ثالث
9786004051835
۱۳۹۶
۴۰۴ صفحه
۱۴۲۴ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده النا فرانته
۸ رمان Elena Ferrante is a pseudonymous Italian novelist.

Ferrante is the author of a half dozen novels, including The Lost Daughter (originally published as La figlia oscura, 2006).

In 2012, Europa Editions began publication of English translations of Ferrante's "Neapolitan Novels", a series about two perceptive and intelligent girls from Naples who try to create lives for themselves within a violent and stultifying culture.

Critics have praised her for her "devastating power as a novelist" and ...
دیگر رمان‌های النا فرانته
عشق پر آزار
عشق پر آزار النا فرانته نام مستعار نویسنده‌ای است که کسی هویت واقعی او را نمی‌شناسد اما آثارش به زبان‌های مختلف ترجمه می‌شوند و در تیراژهای میلیونی به فروش می‌رسند. عشق پرآزار اولین رمان فرانته و یکی از مهم‌ترین آثار ایتالیایی دو دهه اخیر است. داستان حول محور رابطه دلیا و مادرش آمالیا می‌گردد. آمالیا دچار حادثه‌ای عیجب شده که چندوچونش مشخص نیست ...
آن‌ها که می‌روند و آن‌ها که می‌مانند
آن‌ها که می‌روند و آن‌ها که می‌مانند اشتباه کردم که از بحث گریختم. باید کنجکاوی نشان می‌دادم، می‌گذاشتم ادامه دهد. اگر دوباره درباره‌اش صحبت کند، روشنفکرتر ظاهر می‌شوم، می‌گویم: «یه دختر بدخلق شده حتی در رابطه نزدیک، یعنی چی؟» خنده‌کنان توضیح می‌دهم؛ «ازت می‌پرسم که اگه لازم بود، بتونم خودم رو اصلاح کنم. با فرض این که آدم می‌تونه این مسئله رو اصلاح کنه، کی می‌دونه!»
دوست نابغه من
دوست نابغه من امروز صبح رینو به من تلفن کرد، فکر کردم که هنوز پول می‌خواهد و خودم را آماده کرده بودم که به او جواب رد بدهم. ولی دلیل تلفن کردنش چیز دیگری بود: مادرش را پیدا نمی‌کردند. «از کی؟» «دو هفته است.» «و تو حالا به من تلفن می‌کنی؟»
آن‌ها که می‌روند و آن‌ها که می‌مانند
آن‌ها که می‌روند و آن‌ها که می‌مانند آخرین بار لی‌لا را پنج سال پیش، زمستان سال 2005 دیدم. ما صبح زود در خیابان استرادونه قدم می‌زدیم و مثل سال‌های پیش، نمی‌توانستیم احساس راحتی کنیم. یادم می‌آید فقط من حرف می‌زدم: او مدام می‌گفت آهان، به آدم‌هایی سلام می کرد که پاسخ نمی‌دادند و معدود دفعاتی که حرفم را قطع می‌کرد، اظهار تعجبی می‌کرد که هیچ ارتباط روشنی ...
مشاهده تمام رمان های النا فرانته
مجموعه‌ها