هیچوقت عکسی از پدرم ندیدهام که مربوط به قبل از عضویت او در ارتش باشد. اصلا نمیدانم او در کودکی یا نوجوانی چه شکلی بوده. اگر پدرم مایملکی از والدینش ارث برده بود. اگر یادبود خانوادگی یا یادگاری از ایام جوانیاش داشت، من هرگز آن را ندیدم.
لرزش مرگ (مجموعه داستانهای پلیسی)
داستانهای این مجموعه که توسط هیچکاک و نویسندگان مورد حمایت او نوشته شدهاند خواننده را با دنیایی سیاه و دلهرهآور که گاه با طنزی سیاه و مهلک عجین میباشند، آشنا میکند و در بیشتر کشورهای جهان بارها منتشر شدهاند.
بوی پونه
تلخ عین عسل (داستانهای کوتاه طنز جهان)
راستش را بخواهید من آدم پر دل و جراتی نیستم. یعنی لزومی ندارد آدم شجاعی باشم. سرباز و خلبان آموزشی و راننده تانک یا غواص و این حرفها نیستم. یک آدم معمولی. یک طراح و برنامهریز. بیشتر از بیست سال سابقه در ادارات مختلف را یدک میکشم. در صنایع آرایشی و بهداشتی و مواد خام صنعتی کار کرده بودم. حالا ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
این چند کتاب دوستداشتنی برای توست (7 جلدی) با قاب
«زندگی به اندازه کافی روانتو میگردونه، که نیازی به گردوندن روانت نداشته باشی. به من گوش کن. من مرکز همه چیزم. این جمله اولین پیامد این اسمه. یه توصیه هم واسه تو دارم. خوندن متنها از اونجا که کلماتو به صدا درمیاره، نثل انداختن تاسه... ما نمیدونیم چه نتیجهای روی زمین مینشونه.»