اگر قدرت پیامبران را داشته باشم و از تمام رموز و دانشها آگاهی داشته باشم یا حتی اگر ایمانی داشته باشم که بتوانم با آن کوهها را جابجا کنم، ولی فاقد عشق باشم، در واقع «هیچ هستم»...
۶۳ رمان
او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
فرشته نگهبان
پائولو تازه کتاب کیمیاگر را نوشته و به استاد جادوگریاش، جی، نشان داده است. جی از خواندن کیمیاگر خوشحال میشود، اما معتقد است که پائولو باید قبل از هر چیز ماجراهایی را از گذشتهاش فراموش کند و به همین دیل به او توصیه میکند " فرشتهاش را ببیند."
اما پائولو نمیداند چگونه این کار را بکند. به همین دلیل همراه با ...
مثل رودخانه روان
(مثل رودخانه روان) این کتاب مجموعهایست از حکایات و داستانهای کوتاهی که در عین سادگی پیامهایی بس ژرف و آموزنده دارند و در نهایت نکاتی را آشکار می کنند که همه ما هر روز بارها با آنها مواجه هستیم اما بیتوجه از کنارشان میگذریم و براستی که کمی درنگ و تامل در همین نکات به ظاهر ساده قادر است زندگی ...
راهنمای دلاور نور
این کتاب مجموعهای از قطعاتی فلسفی است که خوانندگان را دعوت میکند رویاهای خود را تحقق بخشند، از احتمالات و اتفاقات زندگی با روی خود استقبال کنند و برای دیدن تقدیر منحصر به فرد خود سر را بالا بگیرند. «پائولو کوئیلو» با شیوة تقلیدناپذیر خود به تک تک خوانندگانش در پیدا کردن دلاور نور درون خود کمک میکند. راهنمای دلاور ...
پائولو کوئیلو و در هفتمین روز مجموعه 3 گانه
11 دقیقه
... و ناگهان... زن گناهکار شهر، حاضر شد... زنی که میدانست مسیح در خانه مرد فریسی در حال غذا خوردن است... بطری مرمرین محتوی معجون را برداشت. پشت سر او ایستاد. کنار پاهایش نشست...
پاهایش را با اشک چشمانش شستشو داد... پاهایش را با موی سرش خشک کرد... پاهایش را بوسید... پاهایش را با معجون تقدیس کرد...
مرد فریسی که او را ...