کور شدم، کور شدم. فریادیست وحشتآور دنیایی که همه ادعای بینایی میکنند، در حالی که همواره کورترین آدمها آنهایی بودند که نمیخواستند ببینند نه آنهایی که به واقع نمیدیدند. این کوری سفید همه را به کام خود میکشد و در یک آن شعور و شرافت را از مردم میستاند. دیگر نه تمدنی میماند نه انسانیتی. تکنولوژی دیگر به کار نخواهد آمد و هول و هراس قلب هر انسانسی را چون چشمانش کور میکند. انتظار معجزه از آسمان در سیمای هر کسی مشهود است، اما آیا معجزه میتواند درمانگر این همه بیخردی باشد؟