رمان خارجی

خرده خاطرات

(Pequenas memorias)

خرده خاطرات حکایت زندگی من و توست. با خواندن این خاطرات درمی‌یابیم که زندگی همه ما کم و بیش یک جور است. شیطنت‌های دوران کودکی، عاشقی، و عشق‌های نافرجام نوجوانی و پا گذاشتن به دوران منطق و حسابگری. خرده خاطرات حکایت خودنوشت و حدیث نفسی از خاطرات روزگار کودکی نویسنده‌ای‌ست که جهان را تکان داد. ساراماگو در این کتاب به شرح روزگار کودکی‌اش و کشف جهان می‌پردازد، جهانی که برای اولین بار دریافت از آشپزخانه مادرش بزرگ‌تر است. جهانی که او را شگفت‌زده کرد. در خرده خاطرات با ماجراهایی روبه‌رو می‌شویم که کلید درک رمان‌های ساراماگوست.

مروارید
9789641911654
۱۳۹۱
۱۴۴ صفحه
۱۲۴۱ مشاهده
۰ نقل قول
ژوزه ساراماگو
صفحه نویسنده ژوزه ساراماگو
۳۹ رمان ژوزه ساراماگو نویسندهٔ پرتغالی برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۸ میلادی است.ساراماگو در دهکده‌ای کوچک در شمال لیسبون در خانواده‌ای کشاورز به دنیا آمد، او دو سال بعد به همراه خانواده به لیسبون رفت و تحصیلات دبیرستانی خود را برای امرار معاش نیمه تمام گذاشت و به شغل‌های مختلفی نظیر آهنگری، مکانیکی و کارگری روزمزدی پرداخت. پس از مدتی نیز به مترجمی و نویسندگی در روزنامه ارگان حزب کمونیست پرتغال مشغول شد. اگرچه اولین رمان او به نام کشورگناه ...
دیگر رمان‌های ژوزه ساراماگو
کوری
کوری کور شدم، کور شدم. فریادی‌ست وحشت‌آور دنیایی که همه ادعای بینایی می‌کنند، در حالی که همواره کورترین آدم‌ها آن‌هایی بودند که نمی‌خواستند ببینند نه آن‌هایی که به واقع نمی‌دیدند. این کوری سفید همه را به کام خود می‌کشد و در یک آن شعور و شرافت را از مردم می‌ستاند. دیگر نه تمدنی می‌ماند نه انسانیتی. تکنولوژی دیگر به کار نخواهد ...
بینایی
بینایی رئیس حوزه انتخاباتی شماره چهارده،‌بعد از این‌که چتر خیس را با خشونت تمام بست و بارانی‌اش که زیاد به دردش نمی‌خورد از تن در آورد، غرولندکنان گفت: هوای بدی برای زمان رای‌گیری است. او مجبور شده بود چهل‌متری فاصله بین محل پارک اتومبیلش تا در ورودی را با عجله طی کند و حالا طوری وارد اتاق شده بود که قلبش ...
بالتازار و بلیموندا
بالتازار و بلیموندا ساراماگو در دهکده‌یی کوچک در شمال لیسبون در خانواده‌یی کشاورز به دنیا آمد. اولین رمان او به نام کشور گناه در 1947 به چاپ رسید ولی ناکامی او برای کسب رضایت ناشر برای چاپ کتاب دوم‌اش موجب شد رمان‌نویسی را کنار بگذارد، تا این که با انتشار کتاب بالتازار و بلیموندا در 1982 و ترجمه آن به انگلیسی در ...
روشنایی
روشنایی ساراماگو رفت تا زمانی را که در اواخر دهه 40 و اوایل دهه 50 نوشته بود بیاورد، رمانی که از همان زمان گم شده بود و وقتی برگشت کتاب روشنایی زیر بغلش بود. در واقع یک دسته کاغذ تایپ شده اما کاغذها نه رنگ و رو رفته و زردشده بودند و نه آسیب دیده بودند، گویی زمان برای این کتاب ...
بینایی
بینایی رئیس حوزه انتخاباتی شماره چهارده،‌بعد از این‌که چتر خیس را با خشونت تمام بست و بارانی‌اش که زیاد به دردش نمی‌خورد از تن در آورد، غرولندکنان گفت: هوای بدی برای زمان رای‌گیری است. او مجبور شده بود چهل‌متری فاصله بین محل پارک اتومبیلش تا در ورودی را با عجله طی کند و حالا طوری وارد اتاق شده بود که قلبش ...
مشاهده تمام رمان های ژوزه ساراماگو
مجموعه‌ها