او جامه عزای سیاه پوشیده بود. با این که قلبش سرشار از شادی بود باید در کمال متانت در مراسم سوگواری خواهری حضور پیدا میکرد که هم از او ترسیده بود و هم متنفر شده بود. به این مناسبت لباسی سیاه پوشیده بود و کهربای سیاه بر نیمتنه سیاه و تنگ لباسش میدرخشید...