علمی تخیلی

اژدهای گریندلی گران

این کتابِ دوزبانه مجموعه‌ای از نه قطعه شعر به نام‌های لوبیا خوشمزه‌اس، پشت شتر رو با لباس پوشوندن، ایکل‌می, پیکل‌می و تیکل‌می، اژدهای گریندلی گران، کلاه آفتابی، جایزة خوک کوچولو، رویای عجیب و غریب، ترسو و علائم راهنمایی، اثر «شل سیلور استاین» است؛ شاعری با روح کودکانه و افکاری عمیق و حکیمانه. نقاشی‌هایی که اثر خود نویسنده است، بر جذابیت این کتابِ جالب افزوده است.

شیدا سرمست
9789648905038
۱۳۸۴
۴۸ صفحه
۱۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
شل سیلوراستاین
صفحه نویسنده شل سیلوراستاین
۵۳ رمان شل سیلورستاین با نام کامل شلدون آلن سیلورستاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد. سیلورستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی می‌نویسد که این دو کار ...
دیگر رمان‌های شل سیلوراستاین
آشنایی قطعه گمشده با دایره بزرگ (2 کتاب)
آشنایی قطعه گمشده با دایره بزرگ (2 کتاب) قطعه گم‌شده تنها نشسته بود... منتظر کسی بود که بیاید و او را با خود به جایی ببرد بعضی‌ها مناسب بودند... ولی نمی‌توانستند قل بخورند دیگران می‌توانستند قل بخورند ولی نامناسب بودند
درخت بلوط و بوته گل سرخ
درخت بلوط و بوته گل سرخ این کتابِ دوزبانه مجموعه‌ای از بیست و پنج قطعه شعر، اثر «شل سیلور استاین» است؛ شاعری با روح کودکانه و افکاری عمیق و حکیمانه. عناوین برخی از این قطعه‌ها عبارت است از: تام قلقلکی، شاید و می‌توان، رستوران عجیب، نوری در شیروانی، دنیای تازه، سرزمین خوشبختی و طناب کشی. نقاشی‌هایی که اثر خود نویسنده است، بر جذابیت این کتابِ جالب ...
غلط کردم
غلط کردم کلاه من. بعضی‌ها کلاه بره سر می‌گذارند، بعضی‌ها کلاه سیلندر. بعضی‌ها کلاه شاپو دوست دارند. بعضی‌ها کلاه کپی، با لبه‌های برگشته. بعضی‌ها دوست دارند عرق‌چین به سر بگذارند. بعضی‌ها کلاه‌هایی از نوع دیگر. بعضی کلاه منقار اردکی و بعضی کلاه میکی‌موسی. اما نمی‌دانم چرا هر وقت کلاهم را بر سر می‌گذارم، همان موقع همه‌کس و همه‌چیز ناپدید می‌شود؟
لالایی‌ها افسانه‌ها دروغ‌ها
لالایی‌ها افسانه‌ها دروغ‌ها فصلی در پی فصلی دیگر چه زیباست در هوای مطبوع احساس شعف می‌کنم اما بادی می‌وزد، از جانب فردا که مرا می‌خواند. جز این چاره نیست که فصلی دیگر را پذیرا شوم.
درخت بخشنده
درخت بخشنده پسر گفت: من دیگر به چندان چیز زیادی نیاز ندارم بسیار خسته‌ام. تنها جایی برای نشستن و آسایش می خواهم همین. خیلی خوب و تا آنجا که می‌توانست خود را به فراز کشید. بسیار خوب، کنده کهن‌سال به درد نشستن و تن‌آسایی که می‌خورد. بیا پسر، بیا بر آن نشین، و استراحت کن.
مشاهده تمام رمان های شل سیلوراستاین
مجموعه‌ها