من یک دوست غول دارم
او جایی که علفهای بلند میروید زندگی میکند
قدش اندازه کوه است، شانههایش اندازه یک ساختمان
روبهرویش که میایستم به شست پاش میرسم
میدانید، به شست پاش
۵۳ رمان
شل سیلورستاین با نام کامل شلدون آلن سیلورستاین شاعر، نویسنده، کاریکاتوریست و خواننده آمریکایی در ۲۵ سپتامبر ۱۹۳۰ در شیکاگو متولد شدو در ۱۰ مه ۱۹۹۹ بر اثر حمله قلبی درگذشت. وی در سال ۱۹۵۰ در ارتش آمریکا به خدمت فرا خوانده شد و از همان زمان کار نقاشی کارتونی را برای برخی از مجلات مثل استریپس، استارس، پاسیفیک آغاز کرد.
سیلورستاین از کودکی استعداد ذاتی خاصی در نقاشی و نوشتن داشت. خودش بعدها در جایی مینویسد که این دو کار ...
درخت بخشنده
پسر گفت: من دیگر به چندان چیز زیادی نیاز ندارم بسیار خستهام. تنها جایی برای نشستن و آسایش می خواهم همین. خیلی خوب و تا آنجا که میتوانست خود را به فراز کشید. بسیار خوب، کنده کهنسال به درد نشستن و تنآسایی که میخورد. بیا پسر، بیا بر آن نشین، و استراحت کن.
1 زرافه و نیم
یک زرافه و نیم، قصهای به ظاهر کودکانه اما برخوردار از سخنان حکیمانه و عالمانه است و این ویژگی تمامی آثار سیلور استاین است. راستی، اگر زرافهای داشته باشی و اون زرافه کش بیاد؟؟؟
غلط کردم
کلاه من.
بعضیها کلاه بره سر میگذارند، بعضیها کلاه سیلندر.
بعضیها کلاه شاپو دوست دارند.
بعضیها کلاه کپی، با لبههای برگشته.
بعضیها دوست دارند عرقچین به سر بگذارند.
بعضیها کلاههایی از نوع دیگر.
بعضی کلاه منقار اردکی و بعضی کلاه میکیموسی.
اما نمیدانم چرا هر وقت کلاهم را بر سر میگذارم،
همان موقع همهکس و همهچیز ناپدید میشود؟
مجموعه داستانهای شل سیلوراستاین
زبان
فارسی
...
من و دوست غولم
عمویم گفت: "چه جوری به مدرسه میروی؟"
گفتم: " با اتوبوس"
پوزخندی زد و گفت: "من وقتی همسن تو بودم،
ده کیلومتر پیاده میرفتم."
عمویم گفت: " چقدر بار را میتوانی بلند کنی؟"
گفتم : " یک گونی برنج"
پوزخندی زد و گفت: " من وقتی همسن تو بودم،
یک گاری را به حرکت در میآوردم و یک گوساله را بلند میکردم."
عمویم گفت: " تا حالا چند ...