رمان خارجی - چک

عاشقان 1 شبه

(Lovers for a day)

عاشقانه یک شبه مجموعه داستان‌هایی است درباره انسان‌های سرگشته‌ای که از عشق، مفر و پناهگاهی برای خود ساخته‌اند و رهایی و آزادی را در عشق می‌جویند. او خود گفته است: «در اغلب کارهایم، تقریبا همیشه درباره عشق‌های تراژیک نوشته‌ام. دلایل زیادی هست که چرا عشق بیشتر وقت‌ها تراژیک است؛ اما چیزی که می‌توان به صورت نظری گفت این است که همه چیز در زندگی انسان پایان می‌پذیرد. ما احتیاج شدیدی به جاودانگی داریم؛ ولی به یک دوره زود گذر و ناپایدار محکوم شده‌ایم.»

فروزش
9789645476760
۱۳۹۶
۱۲۰ صفحه
۱۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های ایوان کلیما
قرن دیوانه من
قرن دیوانه من آیا بشنوی! ناتوان از گوش سپردن به زبان مادری‌ات، به کلماتی که جهان را از عمق اولین تاریکی بیرون کشیدند؟ البته می‌توانی به هر زبانی سخن بگویی، می‌توانی دستور شام بدهی و از سیاست حرف بزنی، یا از شلوغ شدن بیش از حد شهرها در انگلستان یا اسپانیا، ولی آیا عشقت را هم می‌توانی بیان کنی. آیا می‌توانی این کار را ...
اسکلت زیر فرش
اسکلت زیر فرش سیاست در چمرسکو به بزرگ و کوچک تقسیم می‌شود. سیاست کوچک به طور سنتی به مسائل کم‌اهمیت می‌پردازد، برای مثال تامین آب آشامیدنی، تاسیسات فاضلاب، جمع‌آوری زباله، مرمت راه‌ها، راه‌اندازی مدارس و نیز امنیت شهروندان. سیاست بزرگ به مسائل با اهمیت‌تر توجه دارد، مانند قراردادهای بین‌المللی و در رابطه با آن، مسافرت به خارج، خرید هواپیماهای جنگی، ساختن بزرگراه و نیروگاه‌ ...
در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی
در انتظار تاریکی در انتظار روشنایی تظاهر کنندگان برای چه آمده بودند؟ سعی می‌کردند چه چیزی را ثابت کنند، یا تغییر بدهند؟ به چه چیزی اعتقاد داشتند که وادارشان می‌کرد به کتک خوردن، زندانی شدن، یا از کار بی‌کار شدن تن بدهند؟
روح پراگ
روح پراگ یکی از شگفت‌انگیزترین ویژگی‌های شهر «پراگ»، فقدان جاه و جلال در آن است. پراگ یکی از معدود شهرهای بزرگی است که در آن حتی یک ساختمان بلند یا طاق نصرت دیده نمی‌شود و حتی قصرهایی که درونشان باشکوه است، نمای بیرونی ساده‌ای دارند و نمای بیرونی‌شان تقریبا مثل نمای بیرونی سربازخانه‌هاست. این شهر، بناهای یادبود زیادی ندارد، اما ساختمان‌های زیادی ...
نه فرشته نه قدیس
نه فرشته نه قدیس صبر کردم. دیشب شوهرم را کشتم. با مته‌ی دندان‌پزشکی کاسه‌ی سرش را سوراخ کردم. صبر کردم ببینم از جمجمه‌اش کبوتر می‌پرد بیرون یا نه، اما به جای کبوتر یک کلاغ سیاه بزرگ بیرون پرید.
مشاهده تمام رمان های ایوان کلیما
مجموعه‌ها