پینوکیو مثل بعضی از پسربچهها دوست دارد پستی و بلندیهای زندگی را تجربه کند، به حرف بزرگترهایش گوش ندهد و از درس و مدرسه فرار کند. او هم مثل همه پسربچهها دوست دارد به دنبال آرزوهایش برود اما مشکل اینجاست که از تجربههایش درس نمیگیرد. مهمتر اینکه پینوکیو، قهرمان این داستان، مثل پسربچههای معمولی نیست. اصلا او نه معمولی است و نه پسربچه. قهرمان این داستان یک عروسک چوبی است و این عروسک چوبی وروجک، ساخته دست کسی نیست جز پیرمردی تنها و مهربان به نام پدر ژپتو.