رمان خارجی

هنر قصه

نیافتم! نیافتم! فریاد می‌زنم دوستانم کجایید؟ من به «آن‌ چیز» نیازمندم. پس، به عیادت کسانی که نمی‌شناسم می‌روم. اکنون می‌توان به آنچه در گذشته گذشته و آنچه بر زمین از موسیقی در من سیلان دارد سراپا عریان بایستم. نمی‌هراسم! هراس! تو بعدی از زندگی من بودی که هم اندازه نیاز و کوچکی در دوره‌ای آدم را فتح می‌کرد. حتی پرتویی از آفتاب دلشاد و دلیرم می‌کند. در بزرگ‌ترین میدان آتش از جاه، مال و نام فاصله گرفته‌ام و دانستم همین پرتو، حنجره قناری را به چه تب و تابی و چهچهه و هفت دهن آواز خواندنی می‌اندازد شنیده‌ای. پنجره باز باز و بفرما، بهار مبارک.

9786009684144
۱۳۹۶
۱۷۶ صفحه
۱۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
جمعی از نویسندگان
صفحه نویسنده جمعی از نویسندگان
۲۸۸ رمان ...
دیگر رمان‌های جمعی از نویسندگان
40 طوطی
40 طوطی این کتاب تنها کار مشترک زنده‌یاد جلال آل قلم «جلال آل احمد» و بزرگ بانوی اهل قلم «سیمین دانشور» است که عمرش دراز باد... تحریر و ترجمه‌ی این کتاب نمونه‌ای است از قصه‌ای کهن که در سرزمین پر راز و رمز هندوستان می‌گذرد. برگردان این داستان عمیق و عتیق با نثری هنرمندانه انجام گرفته است.
بعضی زن‌ها
بعضی زن‌ها آرچي مك‌لاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يك‌بار مي‌شنيد هرگز فراموش نمي‌كرد. صدايي صاف و محكم. كلمه‌ها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا مي‌كرد. آواز محزون و يكنواخت و بي‌پيرايه‌اش، چيزهايي را بيان مي‌كرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
1 منهای 1
1 منهای 1 اگر براق‌کننده جوان‌ترم می‌کرد، خوش‌تیپ نشانم می‌داد، پوستم را صاف می‌کرد، دندان‌هایم را ردیف می‌کرد و شکل دماغم را تغییر می‌داد؛ می‌دانستم حقه‌ی فنی ترسناکی در کار است و به‌جای آن که مثل یک ابله فریب بخورم، با مشت آینه اما بدون تردید خودم بود؛ نه جوان، نه خوش‌تیپ، نه هیچ‌چیز ویژه‌ای، کمی قوز کرده، شکمی نسبتا بزرگ، کیسه‌ای زیر ...
داستان‌های برگزیده
داستان‌های برگزیده داستان‌های این کتاب از میان بهترین آثار چند نویسنده‌ی خارجی که همه از مشهورترین داستان‌سرایان جهانند برای خوانندگان جوان برگزیده شده است. این داستان‌ها که در انتخاب آن‌ها سعی فراوان به کار رفته، گذشته از آن که در خور فهم و استفاده جوانان است با زبان دل‌پذیر افسانه، آنان را به راه راستی، مردم‌دوستی و جوانمردی می‌خواند و دل‌های پاک ...
مارپیچ
مارپیچ من از طریق نویسندگی امرار معاش می‌کنم، اما آن روز می‌زده شده بودم و سردرد وحشتناکی داشتم و کل بعدازظهر کار نکرده بودم. قرار بود یک کار فوری انجام دهم، در واقع باید شرح نوشته‌هایی را برای کتاب آثار عکاسی هنرمندی می‌نوشتم که با او آشنایی داشتم. اما زق‌زق کردن مداوم سرم باعث شد به کلی نسبت به تصاویر او ...
مشاهده تمام رمان های جمعی از نویسندگان
مجموعه‌ها