رمان خارجی - فرانسه

عاشق

(L`Amant)

داستان «عاشق» سرگذشت خانواده‌ای است فرانسوی که شکم‌شان را از سفره استعمار در ویتنام سیر می‌کنند. ماجرای کتاب، زندگی دختری است فرزند همین خانواده، با دو برادر که یکی غمخوار شوربختی دختر است و دیگری پسری است کج‌رفتار و دردانه مادری که خود قربانی همان ستمی است که کشور متبوعش به هند و چین روا داشته. راوی داستان زنی است سالخورده که دوران شباب و شور و سوداهای همان ایام را وصف می‌کند، چه بیش و کم بر ساخته‌هایی هم به رویدادهای زیسته زندگیش افزوده است، با رنگ‌مایه‌ای عاطفی از آمال بر باد شده و دلبستگی فرجام‌نیافته‌ای که در نهایت حاصلی است از قصه دیرین استعمار که تا پایان عمر مثل زخم کهنه‌ای با راوی می‌ماند و می‌شود دست‌مایه‌ای برای داستان‌های دیگری از این نویسنده، با همان مضمون و مایه‌ای از مسائل سال‌های فردای جنگ جهانی دوم در اروپا.

قاسم روبین
اختران
9789642071487
۱۳۹۷
۱۱۲ صفحه
۲۰۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
ساعت ده و نیم شب در تابستان
ساعت ده و نیم شب در تابستان
درد
درد در برزخ تب، زن را می‌بینم. سه روز به اتفاق خیلی‌های دیگر در صف کوچه‌‌ سوسه انتظار کشیده است. بیست ساله است، با شکمی بر آمده از اندام. برای آدم تیرباران‌شده‌ای آمده بود آنجا، برای شوهرش. ورقه‌ای به دستش رسیده بود برای تحویل خرت و پرت‌های شوهر و آمده بود آنجا. هول به جان بود هنوز. بیست و چهار ساعت ...
نایب کنسول
نایب کنسول
پل‌های سن‌‌ائوآز
پل‌های سن‌‌ائوآز پل‌های سِن‌اِئوآز یک نمایشنامه است. زن و شوهر پیری، دخترعمویِ کرولال‌شان را که خدمتکارشان نیز هست، به قتل رسانده، جسد او را تکه تکه کرده و در قطارهای مختلف انداخته‌اند. پس از آن هر دو خانه‌نشین شده و از هنگام قتل جز کنسرو چیزی نخورده‌اند. آنها در تلاش برای فهم دلایل عمل خود با یکدیگر حرف می‌زنند اما به جایی ...
اورلیا پاریس (مجموعه داستان کوتاه)
اورلیا پاریس (مجموعه داستان کوتاه) شب سر رسیده است. اکنون دیگر کلمات نوشته شده را نمی‌بینم. دیگر هیچ چیز نمی‌بینم مگر دست بی‌حرکتم که از نوشتن برای‌تان بازمانده است. اما زیر شیشه پنجره هنوز آسمان آبی است. رنگ آبی چشمان اورلیا باید تیره‌تر شده باشد. می‌دانید، به خصوص در شب. آن روزها چشمانش رنگش را از دست می‌داد تا بتواند به تاریکی زلال و بی‌انتهایی ...
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها