نمایش‌نامه

کامیون (فیلم‌نامه همراه مصاحبه دوراس،میشل پرت)

(Le camion)

سینما هیچ وقت جایگزین متن نخواهد شد ـ گیرم که در پس سینما همچو قصد و کوششی هم باشد. پیش برنده بی‌چون و چرای تصاویر فقط متن است، نفس سینما هم همین را می‌گوید. در توان سینما نیست که بر متن فائق بیاید، سینما فاقد همچو درایتی است. امکان ندارد که سینما با توانایی نامحدود متن هم‌ارز شود. سینما هراسان است، می‌کوشد تا بلکه پاسخ‌گویی هوش وافر تماشاگران باشد. سینما در چشم‌انداز خود چیزی جز برهوت سینما ندارد. سینما، با سرمایه کلان چندین و چند میلیاردی، غافل است از این امر بدیهی: آنچه در بیرون سینما می‌گذرد با آنچه در درون سینما می‌گذرد به هم پیوسته‌اند. تماشاگر فعلی می‌داند که سینما آلوده به میلیاردهاست، می‌داند که نظام تولید فیلم و مضمون فیلم هر دو از یک قماش‌اند. قصه فیلم کامیون، قصه رویارویی با این نوع سینماست. زن فیلم کامیون هم می‌داند که قصه عشق و آنچه سبب‌ساز سخن گفتن از عشق باشد از میان رفته است. مدام در پی این است که بداند کیست و چه می‌تواند باشد. هیچ مرجع و مبنایی برایش باقی نمانده تا با اتکاء به آن بتواند یک هویت ممکن برای خود کسب کند... مسافر سر راهی است. در تکاپوست این زن، در عین زوال زندگی، در تکاپوی عشق.

قاسم روبین
نیلوفر
9789644485633
۱۳۹۲
۹۶ صفحه
۴۸۰ مشاهده
۰ نقل قول
مارگریت دوراس
صفحه نویسنده مارگریت دوراس
۲۵ رمان مارگریت دوراس با نام کامل مارگریت ژرمن ماری دونادیو نویسنده و فیلمساز فرانسوی است. برخی از منتقدان ادبی لقب «بانوی داستان‌نویسی مدرن» را به او داده‌اند. دوراس در ۴ آوریل ۱۹۱۴ در خانواده‌ای فرانسوی در ویتنام جنوبی زاده شد و پس از دبیرستان برای ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی به دانشگاه سوربن در فرانسه رفت اما به نویسندگی روی آورد. مدتی نیز به عضویت حزب کمونیست فرانسه درآمد و بعد از آن جدا شد. دوراس در ۳ مارس سال ۱۹۹۶ ...
دیگر رمان‌های مارگریت دوراس
باغ گذر
باغ گذر
گفتا که خراب اولی
گفتا که خراب اولی در بین آثار دوراس گفتا که خراب اولی عجیب‌ترین است، به مراسمی می‌ماند که ما از رسم و اصول آن بی‌اطلاعیم اما مراتبش را با مسحوری دنبال می‌کنیم. درون‌مایه کتاب، همان‌طور که از عنوان آن مستفاد می‌شود، خرابی است، و این خرابی یک‌سره تحمیلی است. با این توضیح که خرابی در این‌جا بری از خشونت و خصم و شورش است ...
سدی بر اقیانوس آرام
سدی بر اقیانوس آرام
درد
درد جلو شومینه، تلفن دم دستم است. سمت راست، دری که به سالن و راهرو باز می‌شود؛ و در انتهای راهرو، در ورودی. او ممکن است یکراست بیاید و زنگ ورودی را بزند. «کی است؟» و بگوید «منم.» و یا به محض ورود به دایره ترانزیت تلفن بکند: «من برگشته‌ام، و حالا برای انجام برخی تشریفات در هتل لوتسیا هستم.» از ...
اورلیا پاریس (مجموعه داستان کوتاه)
اورلیا پاریس (مجموعه داستان کوتاه) شب سر رسیده است. اکنون دیگر کلمات نوشته شده را نمی‌بینم. دیگر هیچ چیز نمی‌بینم مگر دست بی‌حرکتم که از نوشتن برای‌تان بازمانده است. اما زیر شیشه پنجره هنوز آسمان آبی است. رنگ آبی چشمان اورلیا باید تیره‌تر شده باشد. می‌دانید، به خصوص در شب. آن روزها چشمانش رنگش را از دست می‌داد تا بتواند به تاریکی زلال و بی‌انتهایی ...
مشاهده تمام رمان های مارگریت دوراس
مجموعه‌ها